يکشنبه ۲۷ آبان
|
دفاتر شعر محمد مير سليمانی بافقی (باران)
آخرین اشعار ناب محمد مير سليمانی بافقی (باران)
|
وقتی که چشم قافله ها خاک می خورد
پلک زلال حــــوصله ها خاک می خورد
جایی که پــای زلزله ها می رسد زمين
نبض ســکوت ولـوله ها خاک می خورد
تـا در صفای قــــاب غزل می کشاني م
درسعی عشق؛هروله هاخاک می خورد
تا انتظار چشم کبـود تـــو برفکی است
پای حضور آبله هـا خـــــــاک می خورد
وقتی نماز سينه مـــا در سفر شکست
جـذر حساب نـافله هـــا خاک می خورد
بانوی شعر ما چــو به ياهو نمی دمــد
جوش و خروش غلغله ها خاک می خورد
آنجا که هنگ می کند اين ذوق نيمه بند
« باران »چشم مسئله هاخاک می خورد
اين ساربان عشق به ساحل نمی رسد
وقتی که چشم قافله ها خاک می خورد
=====
با سپاس از حضور پر مهرتان
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.