سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 30 ارديبهشت 1404
    24 ذو القعدة 1446
      Tuesday 20 May 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        امام علی ع :خودپسندی سر آغاز کم خردی است.

        سه شنبه ۳۰ ارديبهشت

        نقش انسان

        شعری از

        مجتبی محبی زاده

        از دفتر آزاد نوع شعر ترکیبی

        ارسال شده در تاریخ ۴ روز پیش شماره ثبت ۱۳۷۷۸۹
          بازدید : ۷   |    نظرات : ۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مجتبی محبی زاده

        نقش انسان
        **********************************
        آن زمانی کز دل خاک آمدی
        از پی سیبی به دنیا آمدی
        *
        در برون دیدی کر کس با کس ست
        این نشد باور که تنها آمدی
        *
        اولین جویش نه اندر جست سیب
        دل فروزان سوی حوا آمدی
        ******
        چشم خود را دور و بر انداختی
        خانه ای چون خانواده ساختی
        **
        آن زمانی کز برت حوا برفت
        و اندر اینجا بود رویا ساختی
        **
        در پی فقدان حوا سوختی
        از غم حوا خدا را ساختی
        **
        چون نبودت همچو حوا همدمی
        پر ز تنهایی تو روزت ساختی
        **
        آنچه اوج لذت ش می خواستی
        چونکه فقدان شد بهشتی ساختی
        **
        ساختی و ساختی و ساختی
        تا که فرشی نقش انسان بافتی
        ******
        این چنین دنیای خود را ساختن
        در دل ویرانه گنجی یافتن
        ***
        هر که فرش خود بباید بافتن
        چهره ای انسانی ش را یافتن
        ******
        هر که نقش ت را به فرش ش خواستی
        چونکه رد کرد زو تو شیطان ساختی
        **
        هر که تار و پود وی کامل نشد
        لاجرم بهرش جهنم ساختی
        **
        بافتی و بافتی و بافتی
        تا که شمشیری دولب را ساختی
        **
        آن زمانی را که قدرت باختی
        بهر خود جن و پریان ساختی 
        **
        باختی و باختی و باختی
        تا که فهمیدی کفن می بافتی
        **
        ساختی و بافتی و باختی
        و از همه جز یک حکایت ساختی
        ******
        خود چو نقطه در سر خط آمدی
        در پی گوری به دنیا آمدی
        *
        هر دلیلی داشت این خاکی شدن
        سوی آغاز ت شتابان آمدی
        *
        آمدی و آمدی و آمدی
        تا که فهمیدی که تنها آمدی
        **********************************
        شاعر: مجتبی محبی زاده
        21 اردیبهشت 1404
        سبک شعر: غزل در غزل(ابداع اینجانب است)
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر
        ۲ شاعر این شعر را خوانده اند

        محمد باقر انصاری دزفولی

        ،

        محمد رضا خوشرو (مریخ)

        نقدها و نظرات
        محمد باقر انصاری دزفولی
        ۸ ساعت پیش
        باعرض سلام
        بسیار زیبابیان کردید
        هزاران درودتان باد
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1