درود استاد محمدی عزیز
دلسروده کمترین بسیار عمیق تر از آن مواردی است که تصور فرموده اید
متاسفانه ادبا در بیشتر موارد به تکرار مکررات می پردازند تا اصل مطلب.
این نوشته های حضرتعالی هم همه شرح مکررات است
شما به اصل افراغ اندیشه کمترین توجه ننموده اید
و هنوز در پیچ و تاب ادبیات دیوانی (درباری سابق) گرفتارید
در عصر جدید فرهنگ و هنر پا از حیطه دانشکده ها، سازمان های دولتی و غیره از این قبیل فراتر نهاده و عام شده است
کسی نمیتواند با تعریف خود ساخته از شعر و ادب بر دلسروده های دیگران قضاوت کند
به گمان کمترینم شما اصلا تا کنون اگزما نکرفته اید
و لذا از ورود به عمق سروده کمترین عاجزید
متاسفانه از این کار نا پسند نظم یا نثر خواندن سروده های دیگران
استفاده ناپسند میشود
تا کنون چندین بار افرادی که خود را آخر شعر و ادب فارسی میدانند
افراغ اندیشه های استاد احمدی زاده عزیز و گرامی را نثر قلمداد نموده اند و ایشان هم با بزرگواری صبر و تحمل نمود اند
ولی از ارایه سروده های جدید اجتناب کرده اند
ولی کمترین منبعد تا زمانی که در سایت فعال هستم واکنش نشان خواهم داد
این کار ناپسند را تحمل نکرده و یک یا چند دو بیتی تقدیمشان خواهم نمود
و اما بعد
قطعا و حتما یکی از شاخصه های مهمی که نوشتار را از نثر به سمت شعر سوق میدهد دسترسی فرم و زبان در عمق است هرچه قدر این دسترسی به سمت سطح متمایل شود لاجرم
نوشتار ما به نثر روی خوش نشان داده و اشمئزاز خود را از شعر عیان کرده است
"عشق من"
نفت فراوان خورده
اگزما گرفته
"دنده هایش می خارد"
"حرف حالیش نمی شود"
عباسعلی استکی (چشمه)
در این نوشتار هرچند بار سیاسی و رگه هایی از اعتراض به چشم میخورد اما هیچ پیچ و تاب شاعرانه ای در کار نیست شاید شاعر این نوشتار ادعا کند قالب افراغ اندیشه است و فلان و بهمان اما باید عرض کنم بنده از استاد احمدی زاده افراغ اندیشه هایی دیده ام که صد شعر به پای آن نمیرسد پس صرفا با قراردادن نوشتاری در یک قالب نمیشود بر ضعف آن ماله کشید.
در ثانی کلمه ی نثر قبیح نیست و نوعی از ذخایر فرهنگ و ادب فارسی است که ادبای قدیم ما از نثر بیشتر از شعر در جهت اعتلای زبان فارسی استفاده کرده اند چگونه میشود نثر را معادل جفنگ معنا کرد (لا ادری)
🔵 شعر مفتون گر است و مخاطب را در وادی خیال میکشاند هر قالبی از شعر چه موزون چه غیر موزون
🔵 شعر رستاخیز کلمات است از ذهنیت به عینیت با فرم و ساختار کوبشی نه مُشتی کلمه را کنار هم چیدن و ادعای شاعری داشتن
🔵 علما و دانشمندان قدیم حتی پا را از این که امروزه هست فراتر نهاده بودند و کلام غیر موزون را شعر نمیدانستند از ارسطو گرفته تا ابن سینا ولی با عنایت به ظهور و حدوث سبک های نو، اشعار غیر موزون پدید آمد اما درست بر لبه ی شمشیر سقوط چرا که اگر شاعری تبحر لازم برای نوشتن شعر غیر موزون را نداشته باشد نوشته اش در دره ی نثر سقوط میکند
🔵 زبان شعر، زبان کارکرده و دقیق و صیقل یافته است و در آن هیچ سهل انگاری و مسامحه ای روا نیست زیرا که هم هدف و غرض زبان شعر بسیار دقیق تر و عالی تر از زبان نثر است و هم توقع شنونده و خواننده از شعر بیشتر است، به سبب همین دقت و ظرافت بیان است که شعر در خاطره ها می ماند و بر اثر آن در زبان جاری نیز تاثیر می کند.
🔵 «خواجه نصیر» در اساس الاقتباس مینویسد:
«نظر منطقی خاص است به تخیل و وزن را از آن جهت اعتبار کند که وجهی اقتضای تخیل کند، پس شعر در عرف منطقی کلام مخیل است و در عرف متأخران، کلام موزون مقفی».
🔵 استاد براهنی در تعریف شعر میگوید :
«شعر یک واقعه ناگهانی است، از سکوت بیرون میآید و با سکوت بر میگردد.» یعنی شعر طوری است که وقتی شاعری شعرش را میسراید، کس دیگر نمیتواند آن را ادامه دهد.
🔵 در نثر هدف رساندن پیام است به مخاطب؛ لیکن در شعر هدف تنها انتقال نیست، تأثیر و لذت نیز جزء هدف شعر است.
🔵 در شعر بر اساس نظریه ی
(مربع ایدئولوژیک ون دایک) بخشی از واقعیت و حقیقت در متن و کلام نادیده گرفته میشود و یا به صورت اغراقآمیز به مخاطب منتقل میشود در حالی که در نثر بر اساس قواعد لاپلاس در ریاضی کلمات هدف و غایت شسته تر با راحتی تمام در اختیار مخاطب قرار میگیرد خصوصا در اشعار غیر موزون که مرز بین نثر و شعر خیلی باریک و شکننده است
بیش از این اطناب است و حوصله بر
چه به فتحه چه به ضمه
در ضمن تشکر میکنم از عزیزانی که اظهار لطف کرده بودند
استاد بانو حکیمی، بانو کاسیانی،
استاد بانو دکتر طالب زاده، بانو طلایی
یا حسین بن علی
سید هادی محمدی