سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 4 ارديبهشت 1404
    26 شوال 1446
      Thursday 24 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        تفاوت بین حرف راست و حرف تقریبا راست مثل تفاوت صاعقه است با کرم شبتاب. مارک تواین

        پنجشنبه ۴ ارديبهشت

        جوشش دل بهاری

        شعری از

        پارسا افسری

        از دفتر شعرناب نوع شعر نثر و انواع آن

        ارسال شده در تاریخ ۲ روز پیش شماره ثبت ۱۳۷۱۹۷
          بازدید : ۸   |    نظرات : ۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر پارسا افسری

        عنوان: جوشش دل بهاری
        واژه هایی برای گفتن دارم. واژه هایی که همچو آتشی در دل هستند. واژه هایی که قابل توصیف نیستند. قلم از نوشتنشان عاجز، و زبان از گفتنشان درمانده. قلمم همچو وجودم، غرق در این آتش سرد هست. آتشی که خاموش است. خاموشی اش، ناشی از یک جسم بسته، و مردمان از هم گسسته هست؛ ولی باید گفت. باید دل را به دریا زد. باید ترس را تبدیل به امید کرد. باید ضعف را تبدیل به خشم کرد. باید اشک ها را تبدیل به قیام ها کرد. 
        از زندگی آموخته ام که هیچوقت در مقابل حق و رؤیا نباید سکوت کرد. در مقابل ظلم، نباید توقّف و پذیرش کرد. هر کس به طریقی می جنگد. من با واژه هایم در این قیامم، و سینه ی ظلم را می دَرَم. در راهی که هیچی برای از دست دادن نیست، باید جلو رفت. به قول عطّار:
        «گر مرد رهی، میان خون باید رفت
        وز پای فتاده، سرنگون باید رفت
        تو پای به ره در نِه و از هیچ مپرس
        خود راه بگویدت که چون باید رفت»
        در راه مقاومت و حق، یا می رسی یا می میری؛ غیر از این دو، هیچ راهی معنا ندارد. جوشش و کوشش روح حماسه و خیزش، اگر در وجودت باشد، هیچ چیزی جلودارت نیست. این را بدان که معنویات، مهم تر از مادّیات هست؛ و بازگشت همه به معنویات است؛ پس دل به این دنیا نبند؛ و بنده نباش؛ بلکه آزاده باش.
        «اگر مایه ی زندگی بندگی است
        دو صد بار مُردن بِه از زندگی است»
        سرو را دل سوزد اگر تو مرد آزاده ای نباشی؛ و سر سرکشان را به زیر سنگ نیاوری.
        تویی که اکنون در ایران هستی! آیا می دانی این کشورت چه ها دیده و کشیده است؟ رنج دوران بسیار بود؛ و فداکاری و دلاوری در این کشور، در عمقش هست. در خون این کشور و مردمانش، بزرگی و روحیه ی خیزشی و انقلابی نهادینه شده است؛ و در سرشت تو، خدا نوشت که بزرگی ات، تو را به بهشت و آرمانت می رساند. شاید تو آن روز آرمانی و موعود خودت را نبینی؛ امّا آیندگان می بینند؛ و در جان و قلب میلیون ها آدم، و نزد ملائک و خدا ستایش می شوی.
        در آخر، این را بدان که خاک کشورت، خاک عجیبی است. اگر با آن انس بگیری، تازه ماجرا را می فهمی.
        خزانی از جهان شد بر تو، ویران
        ز مردی ات، دلت را کن خروشان
        شکیبا باش در راهی ز خونت
        یلی خود باش تا آید بهاران
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر
        ۲ شاعر این شعر را خوانده اند

        ساسان نجفی(سراب)

        ،

        پارسا افسری

        نقدها و نظرات
        ساسان نجفی(سراب)
        ۴ ساعت پیش
        درود بر شما..
        زیبااااست..
        خندانک خندانک
        خندانک
        پارسا افسری
        پارسا افسری
        ۳ ساعت پیش
        درود و وقت بخیر شاعر بزرگوار
        سپاسگزارم از محبتتان
        با آرزوی بهترین ها خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1