به رستا رست تولد
چه کسی به رستایش مرگ
مسجد را بارگاه مرگ خویش خواهد کرد؟
چه کسی فلک را مرکز وداع خویش
پای وصل مکتب سجده ها
روی ملایک را با خون خویش
آشنا خواهد کرد ؟
ای به ساز نور، قبله را جستجو کرده
گیتی صدف روشن شده ی نیام خنده ی توست
دهان و دندان ،تسبیح را
از نام بانوی تو وام می گیرند
عقل مفتاح جنبش خورده ی لب ها ست
وقتی خاک به گلزار خود
لنگر چاه های زمین خواهد بود
بیرون از پرده
چه کسی خلعت عرش را
به در خانه ها خواهد برد ؟
چه کسی شوق عرش را
به میل کودکان ،کمرگاه چرخ و فلک خواهد کرد ؟
امشب خاک
خاکستر می شود پای نخل های
روییده شده از خورشید
حیران افکنده در هیاهو
امشب اشک افسون از شوق
آشفته ی لنگر چاه های زمین خواهد بود
پریشان غرق در وقار خود
قبل از رخصت نور
رکاب خورشید بردبارتر از سپیده
عجیب آغشته به خون شد
آغشته به خون اشاره
پی ضربت ناجور مردی
از وصل خویش گریخته
چه کسی خونش
در افشان مسجد خواهد بود؟
چه کسی غرض را
ناظر عهد خویش خواهد کرد ؟
گاهی بر می خیزم بیرون از پندار
در رقص عزای صبح
با احترام محمدرضا آزادبخت
پی نوشت برای نوشدارو ی رنگارنگ مرگ
رسم این است به تقریب تعظیم تو بر خیزم
وقتی خندق ها به کواکب بهشت می خندند
وقتی پای در سن دروازه ها
زمین بوسه گاه رهین نام توست
چه کسی شوق عرش را
به میل کودکان ،کمرگاه چرخ و فلک خواهد کرد ؟
امشب خاک
خاکستر می شود پای نخل های
روییده شده از خورشید
حیران افکنده در هیاهو
امشب اشک افسون از شوق
آشفته ی لنگر چاه های زمین خواهد بود
پریشان غرق در وقار خود
قبل از رخصت نور
رکاب خورشید بردبارتر از سپیده
عجیب آغشته به خون شد
آغشته به خون اشاره
پی ضربت ناجور مردی
از وصل خویش گریخته
درود برشما جناب آزادبخت استادعزیز
بسیار زیباومتفاوت وتامل برانگیزبود