اینجا همه چیز در گذر است
به سادگی یک باد با دک در پرواز
اینجا ننه نشسته است
پای سماور به امید قل قل اب
اینجا خاله می مالد موهایش را به حنا
اینجا دایی کشیده است خودش را به سنگ پا
اینجا بز غاله ها به نوبت دوشید ه میشوند
اینجا اردکها غاز میشوند به وقت نیاز
اینجا منم که مینویسم از خودم به تکرار
هر وقت که فرصت تا زه شود
یا فکرم از نا فکر ها باز شود
من باز هم مینویسم از خودم
که من خودم را در روز های تابستان
به ملا قات خودم برده ام
اینجا باز هم میشود گفت از سر نیاز
تا انجا که خود بتوانی
و من در این گرداب جنون
با ز هم امد ه ام تا راهی شوم به سرسلسله مستان
و اینبار منم که بال گرفته ام به فصل پرواز
باید به سقف ایمان رسید
و باز کرد پنجره را به امبد نور
باید غسل داد وجود را به نور
و همه چیز را باید یاد اورد زود
و باز اینجا
و اینجا ها همه باد ها سوزان است
گرما زیاد است
و هیجان از دیدار غلغله به پا میکند بسیار
از هیچ باید رسید به همه چیز
که اینک منم ان منجی تکرار
که دیوانگا ن را باید اندیشه تا زه ای باشد
اینجا منم که باید برای خود
و باز هم برای این احساس تا زه
که در من تنید ه شده است
بروم به سفری دیگر
از صفر تا پایان راه
که در این کلبه احساس بوی تا زه ای می اید
که خبر می دهد
از تغیر فصل مها جرت پرنده ها
که به رفتن تما یلی تا زه دارند
و من هنوز هم میدانم
پشت این تازه شدن
باید خندید به سازش باد با برگ