چهارشنبه ۲۴ بهمن
|
آخرین اشعار ناب دانیال فریادی
|
همهمه ای بر پا بود
زمان گذشت
و عقربه های ساعت
در چشمان من
تخم گذشت
در گردونه ی زمان
چرخیدم...
مجال ماندن نبود
کسی مرا
بسوی ماه پرتاپ کرد
کسی مرا به سوی آفتاب ...
وقتی رسیدم
قفس های پرنده ها را
خالی دیدم
و انبوه ی قناری ها
که بر شاخه های سیب
آواز می خوانند
وسوت قطار ی که آرام میرفت
انگار زائر با خود داشت
و ملائکه ی که دست تکان می دادند
و عابری
اهل جامائیکا
آدرس
خدا را
از من گرفت...
و شکارچی
که رد پای
آهویی را دنبال می کرد
که ضامن ش اینجا بود
وافتابی
که هیچگاه طلوع نمی کرد....
و خطوط جاده ای
خلوت و گرم
که یکراست
به بهشت ختم می شد...
انگار
ماه
جاده ی میانبری
به سوی بهشت بود...
با تشکر
دانیال فریادی
با نقد خویش راهگشا باشیم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
کسی مرا
بسوی ماه پرتاپ کرد
کسی مرا به سوی آفتاب ...
وقتی رسیدم
قفس های پرنده ها را
خالی دیدم
و انبوه ی قناری ها
که بر شاخه های سیب
آواز می خوانند
درود برجناب فریادی عزیز
مثل همیشه بسیارزیباو بامعنا بود
آفرین