يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر یاسمین بازیار(صحرا)
آخرین اشعار ناب یاسمین بازیار(صحرا)
|
از کوچه هایی سپید می ایم
هی تو....
تو که بر دیوار حسرتهایم تکیه داده ای
مرا مشناسی.....؟
خوبتر میدانم از هر کس
ذهن متروکت از من
توانش نیست دیدنم را
قرمزی شعله ی سیگارم
نگاهت را میکشاند
به صحرای لبم
ولی نه هواست را
می گذرم از تو
عطر تنم تو را می خواند
وتو چه مغرور شده ای
قلبم بر طبل عشق می نوازد
وای از حلقه های اشکم
همچو رقص کولی ها به دور شعله احساس
میچرخد و میریزد و باز
خشکیده تر است لبهایم
بوی زن میدهد تنت
و چشمهای دریایی ات
اسیر دریایی دگر
افسوس که من صحرایم....
انگشتانم یخ کرداز سردی رابطه
سیگارم افتاد بر زمین سرد
به چه زیباست رقص نورش
کفشهایم حجم وسیع عشق را نقش می کند بر زمین
و اتشی را خاموش
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.