ز دیده اشک های من به گونه ام روانه شد
و روح من به دست تو ، اسیر تازیانه شد
به خون کشیده ام جگر ، به زخمه ی دلم نگر
که عشق وشور و صبر من ، تباه این زمانه شد
مرا رها کن و برو به سمت و سوی سرنوشت
که خط ما موازی و به بیکران ، فسانه شد
من آن خروش دائمم ،که بی صدا شکسته ام
که آه و حسرت و غمت به سینه ام ،جوانه شد
هزار و یک شبی چنین درون قصه های عشق
گلوی زخم تار من سکوتِ هر شبانه شد
مرا تو طعنه میزنی به یک نگاه سرکشت
که بغض من به پای تو ،طنین هر ترانه شد
هماره با خبر نکن ... دگر مرا ز آمدن
که این همه تلاش ها فدای صد بهانه شد
به زهرِ تیغ کین دلم ، ببین چه بی رمق شده
که این جفا و مکر تو ، به قلب من کمانه شد
تورا میان سینه ام به خاک می سپارمت
و ختم عشق را ببین در این غزل نشانه شد
برو ز فکر من دگر ، پلنگِ در خیال من
پرید سمتِ ماه تو ، در آسمان یگانه شد
و باز می کنم قفس ... که پر زنند پرنده ها
که کوچ عشق درجهان ، همیشه جاودانه شد
و تا ابد تمام تو سپرده شد به خاطر و ؛
به بایگانی دلم چه خوب محرمانه شد
به من نگو که لیلیِ ...همیشه عاشق منی
انار دل ز قهر تو ، شکست و دانه دانه شد
به قلم لیلی احمدی ✍❤️
زمستان ۱۴۰۳
ili
چهارم شعبان روز میلاد خجسته حضرت ابوالفضل العباس
،علمدار دشت نینوا و اسوه شجاعت و وفاداری را تبریک عرض مینمایم