سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 11 بهمن 1403
    1 شعبان 1446
      Thursday 30 Jan 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        نگاه کردن فرزند به پدر و مادرش از روی محبت عبادت محسوب میشود. حضرت محمد (ص)

        پنجشنبه ۱۱ بهمن

        موش و گربه

        شعری از

        علیرضا محمودی

        از دفتر درد دلهای خودمانی نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ دیروز شماره ثبت ۱۳۵۵۳۵
          بازدید : ۱۷   |    نظرات : ۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علیرضا محمودی


        گربه ای چاق و بُراق و تیزبین
        ساعتی بنشسته موشی را کمین
        تا که صید آمد ز سوراخش برون
        چون شهابی جست وکردش سرنگون
        بر دهان بگرفت آن شاه از جفا
        برد کنجی تا شود موشک غذا
        چون دهان بگشود، موش خسته جان
        در سه کنج اِستاد، اُستاد بیان
        گفت : تا کی بغض باشد بین ما
        پس خرابش کن تو این دیوار را
        تا بنای دوستی بر پا کنیم
        آسمان عشق را پر وا کنیم
        راویان گویند مهر ما دو تا
        گربه ای فرهیخته ، موشی شجاع
        قهرمان داستانها می شویم
        در دل هر انجمن جا می شویم
        گفت گربه چون شناسم فاز تو؟
        چیست در سر ، گو بدانم راز تو؟
        دشمنی بوده همیشه بین ما
        خواست ایزد تا شویم از هم جدا
        موش گفتا بگذر از جانم کنون
        تا شوی آگه ز اخباری شگون
        در کنار باغ انباری بزرگ
        دربهایش بسته ، دیوارش سترگ
        هر چه خواهی خوردنی آنجا بود
        خیمه ی عیش و خوشی برپا بود
        کَنده ام نقبی و ره باشد مرا
        می کُنم بازش اگر خواهی ،شها!
        گربه گفتا من ز جانت بگذرم
        در صداقت از همه بالاترم
        گر که بر انبار گردی رهنما
        بگذرم از جانت ای شیرین لقا
        این چنین عقد اخوت بست موش
        گفت مسرورم که دارم عقل و هوش
        همره دشمن سوی انبار شد
        چون سپاه گربه را سردار شد
        لیک دشمن نقشه ای دیگر کشید
        چون سرشتش بود از اول پلید
        تا که پای خویش در جنت نهاد
        عهد و پیمان ها همه رفتش ز یاد
        جست و زد چنگی سرِ آن موش را
        پس بکشت آن موش بازیگوش را
        بر سر پیمان نمانَد ذاتِ بد
        راه خوشبختی کند همواره سد
        ای پسر بر دشمنِ دون دل مبند
        نیشِ کژدم را نباشد جز گزند
         
        ۲
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        محمد باقر انصاری دزفولی
        ۱۲ ساعت پیش
        باعرض سلام
        بسیاردلنشین بود
        درودبرشماشاعرگرامی
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        فرامرز عبداله پور
        ۴ ساعت پیش
        درود
        مثل همیشه
        زیبا و دلنشین
        سروده اید
        ⚘⚘⚘⚘
        رقص قلمتان ابدی
        مریم عادلی
        ۲ ساعت پیش
        درود استاد
        تا آخرش فک می کردم موش بانقشه ای گربه رو به دام میندازه
        جالب بود خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3