مهربان من سلام
ای همیشه مهربان من سلام
صاحب ثانیه های انتظار
ای بهونه ی تموم زندگی
زیر سقف آسمون بی قرار
دفتر شعرم پر از نام شماست
ای سپیدار بلند انتظار
خوب من ای مهربان من بیا
خط بزن مشق بلند انتظار
هر غروب جمعه من دلواپسم
کی تو می آیی همه کارو کسم
خوب من باران خوبیها ببار
من کویرم تشنه ام دلواپسم
یادی از خودم نمی کنم ببین
دورم از تو که فتادم به زمین
دلخوشم من به هوای این قفس
غافل از یاد تو ام ای نازنیین
با غروب روزها ی پر زغم
تشنه ی یک جرعه بارانم خدا
این کویر تشنه ی روح من است
پس بزن باران بزن باران خدا
ای صبور مهربان من ببخش
دل شکستن عادت هرروزماست
بین ما هستی ولی تنها شدی
این هم از رسم وفاداری ماست
سنگ عشقت را به سینه می زنیم
ظاهرا خوبیم و در باطن بدیم
مااسیر نفس و شیطان گشته ایم
مرده ایم اما به ظاهر زنده ایم
کنج این ویرانه ی دنیا هنوز
دست و پایم مانده در زنجیرها
ای که دستت می رسد کاری بکن
تا جدا از من شود زنجیرها
درود بر شما
زیبا ودلنشین بود