سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 14 بهمن 1403
    4 شعبان 1446
    • ولادت حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام، 26 هـ ق، روز جانباز
    Sunday 2 Feb 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      هر آشنایی تازه، اندوهی تازه است... مگذارید که نام شما را بدانند و به نام بخوانندتان. هر سلام، سرآغاز دردناک یک خداحافظی است . نادر ابراهیمی

      يکشنبه ۱۴ بهمن

      گفتگوی حق با عزازیل(ابلیس)

      شعری از

      صفورا کمربسته ،

      از دفتر ابیات ناب نوع شعر قصیده

      ارسال شده در تاریخ ۱۲ روز پیش شماره ثبت ۱۳۵۳۲۷
        بازدید : ۹۶   |    نظرات : ۱۶

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه

      نازنینا از تو مهرم میشود زین پس دریغ
      که از تو شیداتر در این درگه ندیدم ای رفیق
       
      رو ازین درگه که دیگر از من و ما فارغی
      رو که ره زن گشته ای اندر طریق عاشقی
       
      پر غروری، زر شناسی و غیور و ممتحن
      هان که ابلیسی، عزازیل، ای حریف انس و جن
       
      رو ازین منزل فرود آ بر در و دشت زمین
      ای که بر یکتایی ام تا به ابد داری یقین
       
      ساز نافرمانی از من لحظه ی کن کوک شد
      در یکن هم یک ملک بر شاَن خود مشکوک شد
       
      سر نیاورد از غیوری چون بر آن آدم فرود
      از لعینی آگه از سرَ نهانی گشت زود
       
      زیر لب با خویشتن هردم چنین میگفت زار
      گشته ای گمره عزازیلا به دست کردگار
       
      رو که دیگر سرور خیل ملائک نیستی
      رو که دیگر عبد و فرمانبر ز رب ات نیستی
       
      عاشقی را پیشه کردی و به دم گشتی لعین
      گرچه بر انگشترم زان پس شدی یکتا نگین
       
      من خدایت بودم و هستم ولی این را بدان
      هرکسی دوری گزیند از تو گردد جاودان
       
      ای شریر کله شق با دوری از من خو بگیر
      شیر شوم بیشه ها شو بره ی آهو بگیر
       
      آدمی صید است و صیادش تویی اندر زمین
      از چپ و از راست از زیرو زبر کردی کمین
       
      رو به شهر عاشقان با عارفان همدست شو
      رهزن عاقل، شب شیدا ، شراب مست شو
       
      بر جلال من قسم خوردی که باشی بدترین
      نسل انسان را برون آری از آن باغ برین
       
      رو تبر بر ساقه ی نسل بشر زن بعد از این
      با هزاران حیله و نیرنگ باتقواترین را برگزین
       
      گشته ایی سنگ محک اینک عزازیلا برو
      من خبر دارم ز رازی که نمیدانی برو
       
      نامت ابلیس است و آدم را عدویی بس عیان
      هرگز این دوری ز من تا تو نگنجد در بیان
       
      بی گمان نسلی ز انسان پا نهد بر روی خاک
      که از بدی های تو رو آرد به من با قلب پاک
       
      ور بپرسم کیست هادی تر به سویم گویدم
      آنکه از درگاه خود راندی و گفتی جوید ام
       
      آخرین منزلگه صوفی بود ظلمت سرا
      که از حضور توست همچون ستر، میپوشد مرا
       
      ای عزازیل ای که سرور بوده ای بر هر ملک
      در زمین غوغا به پا کن زیر این چرخ فلک
       
      روز ،شب میخواست، دریا خشکی و خوبی ، بدی
      آدمی از روح آوردم پدید و تو برایش معبدی
       
      باید این معبد کند ویران و بازآید به سوی منزلش
      خود به زیبایی بیارآ تا به دنبالم بگردد با دلش
       
      روز محشر بی گمان رحمت ز من آید پدید
      و از تو میپرسم که رویم را به غیر از تو که دید
       
      آن زمان سنجم عیارت را به ابلیسی دگر
      که از میان نسل انسان است و نامش را مبر
       
      او که نامش را نوشتم بر یمین خود ، ببین
      او که سر تا پا به خون آغشته ای یکتا نگین
       
      پیکرش را بر چلیپا بر سر کوهی بلند
      دیدی و آهی کشیدی همچو گیسویش بلند
       
      یادت آمد بر جلالم خورده ای سوگند و خود
      گریه کردی زیر لب لعنت فرستادی به خود
       
      گفتی اینک سر فرود آرم چو بینم بر صلیب
      آدمی را همچو تو یا رب ، کنم یادت حبیب
       
      نامی از صدها هزاران نام خود را ساختم 
      دشمنی همچون تو را در راه او انداختم
       
      هرچه گفتم ،گفت و هر کاری که کردم کرد او
      بر زمین از عرش ، خالق با خودش آورد او
       
      با تو بدرود ای عزازیلی که شیطان گشته ای
      ای که در من شک نکردی عین ایمان گشته ای
       
      روز محشر روز دیدار من و تو ای رفیق
      ای هم اقیانوس عشاق و هم اندر آن غریق
       
      اولین عاشق تو بود ،آخرین عاشق تویی
      از من و از ما و از هر دو جهان فارق تویی
       
      نا امیدی از من و از درگه ام را دور کن
      از سرت، با توبه ای جان جهان پر شور کن
      . . . ادامه دارد ...
      صفورا.ک s.k
      لطفا حتما حتما نقد و نظرات خودتونو راجع به این 
      قصیده رو برام بنویسید ، چون خیلی برام مهمه 
      نظرتون رو بدونم ، چون قصد ویرایش این قصیده رو 
      دارم و نقد و نظرات شما میتونه خیلی  خیلی بهم کمک کنه .،
      ممنون از نگاه زیباتون.،
      ۶
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      شاهزاده خانوم
      ۱۰ روز پیش
      درود بر بانووو کمربسته عزیز خندانک
      قشنگععع و مفهوم والایی داره... خندانک خندانک
      وزنشم که فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن...
      تا بیت دوازدهم بررسی کردم درست بود... بیت هشتم هر دو مصرع یه هجا کم در رکن آخره... هر چی فک کردم چه اختیاری به کار بردید چیزی به مزغم خطور نکرد... فاعلن شده فع لن...

      ساز نافرمانی از من لحظه ی کن کوک شد
      در یکن هم یک ملک بر شاَن خود مشکوک شد... این بیت رو متوجه نشدم غلط املایی نداره احیانا؟
      در یکن؟ لحظه ی کن؟ کن یعنی بکن؟‌🤔

      البتععع که اینا نظر شخصیععع... خندانک
      موفق باشید بانوی توانا خندانک
      صفورا کمربسته ،
      صفورا کمربسته ،
      ۱۰ روز پیش
      درود بر شاهزاده خانوم عزیز
      از بر رسی و نقدت بسیار سپاس گزارم🙏
      در اون بیت منظور از کن و یکن اشاره به آیه (کن فیکن)
      داره به معنی (باش ، پس هست شد) ، که خدا به نحوه ی چگونه خلق شدن عالم هستی و موجودات اشاره می کنه ...
      باز هم بیشتر بررسیش کن و نقایصش رو بهم بگو عزیزم ، ممنونت میشم 🙏🌺🌺🌺

      ارسال پاسخ
      شاهزاده خانوم
      شاهزاده خانوم
      ۱۰ روز پیش
      درود مجدد خندانک خندانک
      ممنونم از روشنگری ... چقدر از قرآن دورم 😅😅
      در هرحال زیباست... خندانک خندانک

      ساسان نجفی(سراب)
      ۱۰ روز پیش
      درود بر بانوی گرانقدر، هنرمند توانا..
      من که لذت بردم..
      خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      صفورا کمربسته ،
      صفورا کمربسته ،
      ۱۰ روز پیش
      درود بر شما جناب نجفی
      از نگاه شما بسیار سپاس گزارم🙏🌺
      ضمناَ ، جواب سوالی که در مطلب وبلاگم از من پرسیدید رو
      همونجا براتون نوشتم. همون آیه از قرآن که بهش اشاره کرده بودم.،
      لطفتون پایدار و وجودتون غرق در عشق حق .،
      ارسال پاسخ
      محمد باقر انصاری دزفولی
      ۱۰ روز پیش
      باعرض سلام
      زیبا سرودی بود
      هزاران درود
      شاعر گرامی
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      صفورا کمربسته ،
      صفورا کمربسته ،
      ۱۰ روز پیش
      درود
      ممنون از شما عزیز بزرگوار🙏🌺
      جاودان باشید.،
      ارسال پاسخ
      محمد اکرمی (خسرو)
      ۱۰ روز پیش
      سلام و درود بانو کمربسته
      مثنوی زیبا و پرشوری رو قلم زدید
      امید که اساتید سایت هم همت کنند و راهنماییتون کنند تا به خوبی بتونید ویرایش کنید
      احسنت بر شما و روحیه نقد پذیرتون
      پیروز و دلشاد باشید
      خندانک خندانک خندانک
      صفورا کمربسته ،
      صفورا کمربسته ،
      ۱۰ روز پیش
      درود بر شما جناب اکرمی عزیز
      ممنون از نگاه پر محبتتون🙏🌺
      من هم امیدوارم که اساتید این لطف رو بکنن.،
      پیروز و کامروا باشید.
      ارسال پاسخ
      فرامرز عبداله پور
      ۱۰ روز پیش
      درود
      مثل همیشه
      زیبا و دلنشین
      سروده اید
      ⚘⚘⚘⚘
      رقص قلمتان ابدی
      صفورا کمربسته ،
      ۱۰ روز پیش
      درود بر شما
      بسیار سپاسگزارم🙏🌺
      سلامت باشید و مانا .،
      مریم عادلی
      ۱۰ روز پیش
      درود خندانک خندانک خندانک
      محمد شریف صادقی
      ۱۰ روز پیش
      درود بسیار مثنوی بسیار زیبایی بود. خصوصا این بیت
      ساز نافرمانی از من لحظه ی کن کوک شد
      در یکن هم یک ملک بر شاَن خود مشکوک شد
      البته من با این تفسیر از داستان ابلیس مشکل عظیمی دارم و به نظرم قرآن بارها بارها تاکید کرده است که ابلیس به جهت خود پسندی سجده نکرده و هیچ جا نیامده از سر عشق به خدا بود یا از سر اینکه میگفت هیچ چیز جز خدا شایسته سجده نیست (این اصلا در قرآن نیامده که ابلیس چنین توجیهی آورده باشد) که البته این سخنی ست نامعقول چون خدا را مکانی نیست پس سجده ناچار رو به قبله ای باید باشد کما اینکه کعبه هم قبله است و کسی نمی گوید سجده به سوی قبله خلاف «عشق به خدا» است. با وجود احترام عمیقی که برای بسیاری از عرفا قائلم این عقیده را اصلا نمیفهمم و دلایلش به نظرم سست است. اما به نظر دیگران احترام میگذارم و هر کس می تواند تفسیر خودش را داشته باشد
      محمدرضا آزادبخت
      ۱۰ روز پیش
      خندانک
      مریم کاسیانی
      ۹ روز پیش
      درود بر شما بانوی عزیز
      بسیار هم زیباست
      چون خودم دوس دارم عیوب شعرمو بدونم و رفع کنم و شما هم همین رو در پی نوشت خواستید عرض می کنم وگرنه من خودم اینجا هستم تا در محضر دوستان بیشتر یاد بگیرم و بهتر از قبل بنویسم
      در برخی ابیات قافیه ها به لحاظ نگارشی مطابق با قوانین قافیه نیست چون هم جنبه ی دیداری هم شنیداری را برای قافیه الزامی دانسته اند
      مثل دریغ و رفیق_ عاشقی و فارغی
      البته در ترانه چون جنبه ی موسیقایی اهمیت داره ایرادی محسوب نمیشه
      خودم در بندی از یک چهار پاره از این قانون سرپیچی کردم

      بی تو همیشگی ست غروبِ شُکوهِ شعر
      گیراترین تبسّمِ سرسبزِ عاطفه
      چشمِ تو شهرِ نور و رسیدن به خنده هاست
      برگرد! روحِ باکره ی نبضِ عاطفه

      برخی ابیات هم قافیه ندارند،۸ و ۱۶ و۲۷ و ۲۸

      سلامت و نویسا بمانید🌹
      صفورا کمربسته ،
      سلام عزیزم
      بسیار سپاسگزارم از نقدهای سازندتون🙏🌺🌺
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      4