۱.چنان در عشق حیرانم که نتوانم سخن گفتن
زبانم لال شد وقتی که چشمانت سخن میگفت
۲.گلستان را چه حاجت گر تو در این خانه میباشی
بهار و باغ و گل یعنی همین لبخند زیبایت
۳.به دریای حقیقت غوطه خوردم، گوهری دیدم
که هر کس راز آن فهمد، ز خود بیگانه میگردد
۴.خدایا این دل دیوانه را آرامشی بخشا
که در طوفان عشق افتاده و دریا به دل دارد
۵.چنان در عشق حیرانم که نشناسم ره و چاه را
مرا این حیرت از صد علم و دانش بیشتر آموخت
۶.نگاه عاشقان را کی توان با عقل سنجیدن
که عشق از عقل بالاتر بود در مکتب عرفان
۷.به درگاه خدا رفتم که درمانی بجویم من
خدا خود درد عشقم داد و درمانم همان باشد
۸.به هر جا میروم تصویر رویت در نظر دارم
چه حاجت رفتن جایی که تو در خاطرم هستی
۹.. نه من تنها گرفتارم به دام عشق جانانه
که هر کس دید رویش را، شد از خود بیخبر یکسر
۱۰.نه تنها من در این محفل غزلخوانم به یاد تو
که مرغان سحر هم نغمهخوانند از غم عشقت
۱۱.آسِمان را چه شُده امشَب و این ماهِ کَبود؟
مِثلِ چَشمانِ تو غَمگین شُده انگار، ببین
۱۲.اگر صد بار دیگر زندگی را از سر آغازم
تو را در هر نفس، در هر نگاهم باز میخواهم