پنجشنبه ۲۰ دی
الله جان شعری از حمید شیخی
از دفتر کما نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ ۳ روز پیش شماره ثبت ۱۳۴۹۶۶
بازدید : ۱۷ | نظرات : ۴
|
آخرین اشعار ناب حمید شیخی
|
شاید راه کج راهِ سعادت بود الله جان
سحر و ساحری علم طبابت بود الله جان
باشد این سخن دارِ مکافات منه مشرک
کارِ سرسری اوج لجاجت بود الله جان
من مینالم و مینالد آن شاخه گل زخمی
این شهدِ گران بهرِ غرامت بود الله جان
عاشق می نگارد روی زیبا را زِ معشوق اش
ما را دل که در بند اسارت بود الله جان
چشم تا کار میکرد آسمانش سنگ میبارید
ابر آسمان اهل جنایت بود الله جان
عاقل شرط میبندد که از دیوانه میبازد
چون دیوانگی دلچسب و راحت بود الله جان
از حالِ نزارِ خویشتن اینگونه دانستم
نذر بی کسان دور از اجابت بود الله جان
ما رندانه کوشیدیم و از عالم جفا دیدیم
خاکِ ما دیارِ بی عدالت بود الله جان
شد همبسترِ تقدیرِ خفت بار ما اما
یار ما به دنبال خیانت بود الله جان
|
|
نقدها و نظرات
|
درود بر استاد عزیز ما | |
|
درود بر استاد عزیز ما | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
مناجاتی رندانه و زیباست
عبادت به جز خدمت خلق نیست
اختلاس هر کس را به جهنم میبرد