.
عوض شد بعد تو دنیای من گفتم برایت؟
بلا دید این دل رسوای من ،گفتم برایت؟
پس از تو زندگی رنگ فراموشی گرفته
کسی نشنیده است آوای من ، گفتم برایت؟
در و دیوار هم خاموش و سردند از نگاهم
تو بودی مأمن و مأوای من ، گفتم برایت؟
ترَک ها خورد انار قلبم از بی همزبانی !
نشسته بُغض ها در نای من ، گفتم برایت؟
به خاک افتاده سیب سرخ حوّایت ندیدی !
تو رفتی رفت هوی و های من ، گفتم برایت؟
هوای خانه سرد است از سکوت مطلق من
امیدی نیست بر فردای من ، گفتم برایت ؟
پس از تو کفش هایم هم نرفته پایم اصلا
نبوده همره و همپای من ، گفتم برایت ؟
سکوت شب شکست از هق هقم وقتی به پاشد؛
سرت با این دلم دعوای من ، گفتم برایت ؟
نیامد بعد تو یک شب میان آسمان ماه؛
بتابد در دل شبهای من ، گفتم برایت ؟
نشد آید به چشمم خواب تا خوابت ببینم
گرفته رفتنت رویای من ، گفتم برایت ؟
هوا و حال دل طوفانی است و بی پرستار
تو بودی ساحل دریای من ، گفتم برایت؟
تکیده برگ های "پونه" از سوز زمستان !
شکسته قامت رعنای من ، گفتم برایت ؟
افسانه_احمدی_پونه
─┅─═ঊঈ🍃🌸🍃ঊঈ═─┅─
پر احساس و زیباست