پنجشنبه ۲۲ آذر
تاوان شعری از ساناز زبرشاهی
از دفتر محوِ ماه نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ ۶ روز پیش شماره ثبت ۱۳۴۲۳۹
بازدید : ۱۰۷ | نظرات : ۱۳
|
آخرین اشعار ناب ساناز زبرشاهی
|
نوشیده ام جرعه ای از خاطراتت ،پس پریشانم چرا؟!
این تبر را من زدم ، بر ریشه ات ، حالا پشیمانم چرا؟!
این سرابِ آرزو را ،حجمه یِ طوفــان زده
آتش و خاکسترم ، آتش به جانم پس چرا؟!
از تنِ حـوا، به رویایِ زمین ، انســان شدم
از همین آدم ،به شیطان ،من گریزانم چرا؟!
دست در دستِ رقیب ، در شعــر ها پرسه زنان
من خودم این بیت را ...آشفته حالم پس چرا؟!
در غمِ پنهانِ چشمت ،یادِ یک زن میتپد
گر همان پنهان دردم،غرقِ حرمانم چرا؟!
رویِ دستِ این تنِ وامانده جاماندم زتو
با دلِ ویرانه ای ،من چشم در راهم چرا؟!
گر خودم آتش زدم این خانه و کاشانه را
برتــن خاکسترش ، دنبال درمــــانم چرا؟!
باز با سودایِ تو، آواره در رویا شدم
حق ندارم من بدانم ،غرقِ تاوانم چرا
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درود برشما
به جمع ما خوش آمدید