دوستان عشق بکارید و خرابش نکند آن گل مهر که رویید، زود گلابش نکنید
پیوند از این تاک به آن خاک زنید حیف این تاک بیایید شرابش نکنید
در خفا لب به لب یار گذارید به مهر صد بار ببوسید و به هر بار حسابش نکنید
عشق صدها نکته میذارد به جا بر دفترت نکته را در زیر گوشش گو، کتابش نکنید
مهر با شرم عجین است در مکتب عشق هیچ تاخیر روا نیست، بند دوآبش نکنید
عشق مانند عذابی سینه سوز آمد به بار آزادهدلان به نیش دگر بیش عذابش نکنید
آنگاه که نظر رفت و نکردی دگرم یاد جگرم سوخت، دگر وقت صرف کبابش نکنید
دانم که بدانی که بیخار نباشد گل عشق راست زن، صدق بگو چون می نابش نکنید
لاله از لالایی باد صبا آمد به بار حیف از این عمر که کوتاست به خوابش نکنید
لاله از سنگینی عشق میآید واژگون لکه از عشق به دل کاشت عتابش نکنید
چون یار به پشت آید و هنگام نماز است کج کنید این قبله را فکر صوابش نکنید
قبله آنجاست که آن یار مرا میخواند قبله دوار بیفتد خرج به محرابش نکنید
بیدلان را خبری از دل ما سوختگان نیست پیاله کج افتاد دگر می صرف جنابش نکنید
چون یاد تو آید دگر جای خدا نیست شاعر شده مجنون، عارف خطابش نکنید