می دهند آهنگ جنگ این خانمان آباده ها
می کنند از هر طرف خونها درونِ باده ها
بوی خون می آید و در استخوانها شیره نیست
پاره می گردد ز گردن هایشان قلّاده ها
آنچنان حرص و طمع دارند بر دنیای دون
تیز کرده تیغ کین از مِصقل و سمباده ها
وحشیانی که فقط خون می مَکند از سرخوشی
صید را بی دست و پا افکنده چون صیاده ها
هر چه در دنیا خوشی کردند اصلا بس نبود ؟
تا کجاها می خورند این خیلِ آقازاده ها
پشت پرده نقشه ی حیوانی ای آراسته
پیش رو انداخته سر بر سرِ سجاده ها
سهم آنها میشود نان و عسل! خونِ جگر؛
گشته اما سهمِ کامِ تلخ کار افتاده ها
هی غلط پشت غلط خاک وطن بر باد رفت
باز هم خطّ مقدّم .... غیرتِ دلداده ها
مرگ شیرین بهتر از ننگ و دروغ و دشمنی
جان خود را داده پر تکرار این آزاده ها
صلحِ دنیا را خدایا گوشه ی چشمی بکن
تا که سختی ها شود آسان به رنگِ ساده ها
بوی باروت و صدای بمب و موشک را بگیر
هر قدم صد "پونه" بنشان در مسیر جاده ها
افسانه_احمدی_پونه
─┅─═ঊঈ🍃🌸🍃ঊঈ═─┅─