🌹m.kh🌹
"تنها"
نام من تنهاست
میبرد ،
باد ورق ورق برگ های قلبم را
نوشته بودم
خستگی هایم را به جان ورق ها
پر کشیدند از دل پنجره
درد می کند
قلبِ مُچاله شُده ام
استخوان های روحم شکست
در این خیابان های پر هیاهو
لگد می کنند و می روند بی اعتنا
عابرانی که هیچ نمیدانند
از این در خود شکستن...
ضجه می زنند
سنگ فرش ها
از این قدم های بی هدف
پنجره باز
زل می زنم به
فواره های پر از درد
در میدان ونک
که هزار معنا دارد
خیابان ها پُر از رفت و آمدهای
بی برگشت
در باتلاق فِکر و خیال فرو رفته ام
کاش می شد کمی زندگی کُنم تا نَمُردَم
چشم هایم در تیره ترین ماهِ شب گُم شده
دلم عجیب بهانه ات را می گیرد
خسته ام از آن همه دوام آوردن
بیچاره دلم . . .
پنجره را با دستان لرزانم نگه می دارم
تا شاید خدا نگاهم کند
خاک منتظرم است . . .
برای بدرقه ام !
نامم تنهاست . . .
#سپید
#معصومه_خدابنده
1403/8/10
سلام واحترام به استادان عزیز و دوستان جان به مهر می خوانید
سلام معصومه بانوی عزیز
بیکران زیبا سرودید دلتنگی ها را
سلامت و دلشاد باشید