سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        باران

        شعری از

        معصومه داداش بهمنی

        از دفتر پروانه نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ ۲ هفته پیش شماره ثبت ۱۳۳۳۷۴
          بازدید : ۴۲   |    نظرات : ۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر معصومه داداش بهمنی

        (باران)
        باران که بارید،
        به سراغ دیوار خاطره هایم رفتم.
        شیون لکه ای دود آلود،
        کنج دیوار
        و تارتن پیر،
        خسته از پژواک غم
        غر غر کنان
        با دستمالی که خودش بافته بود،
        سوی دیوار دوید.
        تا پاک شود ولوله ی غم.
        غرق در تصویر آن.
        با پای لنگ،
        عاجزانه میدمد،
        شیپور جنگ.
        ساعت خاطره ها ،
        وصدای بی صدایش،
        دنگ....دنگ
        به خاطر آمد روزگاری،
        طالب حجره ی ماتم بودی.
        تو ای همخون من،
        همبازی ام بودی.
        کودکی رفت و همه خاطره شد.
        صاحب حجره غمگین،
        بقچه ات را پرکرد،
        همه اش تنهایی.
        گره های بقچه ات،
        همه بی چشم.
        ای کاش نگهی میکردی،
        چین دیوار تیمچه ای
        حجره ی کوزه گر است.
        قوت مهربانی در درون
        سفره اش.
        قوت اش از آب و گل است.
        خاک گل بود از عشق ،
        آب آن روشنی امید است.
        در اقلیم دل غمگینت،
        پریشان بودم.
        زیر باران صدایش میزنم.
        پس از آن روز ،در مسیر اندوه
        گم شد ،بقچه ی بی چشمت.
        حال دل چشمت را ،کوزه گر
        می‌دانست.
        خوی تو با بقچه ی اندوه را.
        او برایت کوزه ای ساخته است.
        زیر باران بنشین،
        کوزه ات را بردار.
        ابرها بار دگر آبستن عشق شدند،
        زاییدند ،همه ی امید را.
        کوزه ات را پر کن.
         
        برای خواهرم مریم....
        (معصومه داداش بهمنی)
        ۳
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        ۲ هفته پیش
        پر احساس و زیباست خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        ۲ هفته پیش
        طبعتان جوشا
        زبانتان گویا
        قلمتااان نویسا
        هزاران درود
        خندانک خندانک خندانک
        یاسر قادری
        ۲ هفته پیش
        درود بر شما بانو
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        فرامرز عبداله پور
        ۲ هفته پیش
        درود
        مثل همیشه
        زیبا و دلنشین
        سروده اید
        ⚘⚘⚘⚘
        رقص قلمتان ابدی
        علی مزینانی عسکری
        ۲ هفته پیش
        درود بر شما
        تقدیمی بسیار زیبا و دلنشینی است
        احسنت
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        8