این ترانه برای گروهی میانسال که پس از سالها با هم موسیقی اجرا می کردند گفته شد و برایشان موسیقی هم تنظیم مقدماتی گردید .نوعی طنز هم در آن وجود دارد که تضاد بین فعالیتی که انجام می دهند با عرف اجتماعی را نشان می دهد .
وااای یاد یه خاطره افتادم از بچگیهام فقط قول بدید بهم نخندید 🙈 یادمه زنداداشم یه دایی داشت اسمش ناصر بود، دایی ناصر هم صداش میکرد، منم همش توی دلم میگفتم چرا اسم داییش دایناسوره؟ خوشبختانه عقل داشتم بهشون چیزی نمیگفتم😅 اما سوتی ماجرا میدونید کجاست؟ اینکه من انقده شوت بودم وقتی دبیرستان شدم فهمیدم اسم داییش ناصر بود نه دایناسور 🤪 فکرشو بکنید از چهار پنج سالگی تا چهارده پانزده سالگی یه دایناسور با من زندگی میکرد...😜 اتفاقا دایی تنومندی هم داشت و همش خودمو توجیه میکردم و میگفتم خب حتما چون قویعع و بزرگ، بهش میگن دایناسور😅
فقط این خاطره آبروبر جایی درز نکنه
ترانه هم بامزه و تاملبرانگیزه چقدرم خوب خوندن درود بر جناب مفخم بزرگوار روز پر خیر و برکتی داشته باشید
باسلام و تشکر از قلم پرمهرتان و خاطره بسیار جالبتون ، همه ما اشتباهات جالبی را با خود حمل کرده ایم ، ما در فامیل عمه ای داشتیم که در حقیقت عمه مادرم بود و پدربزرگم به ایشان می گفت آباجی . ما که در آن زمان کودک بودیم تا سالها به ایشان می گفتیم آپاچی . اتفاقا در آن زمان خیلی فیلم های وسترن در تلویزیون پخش می شد و قوم سرخپوستی که در فیلم های امریکایی همیشه مثل بربر ها به آنها نگاه می کردند (البته بعدا نگاهشون رو تصحیح کردند) اکثرا از قوم آپاچی بودند که خلاصه بین مردم "آپاچی ها حمله کردند!" اصطلاح جاری ای بود . مدت ها طول کشید که این سوال ما جواب داده بشه که ارتباط بین اون آپاچی و این آباجی در ذهنمون روشن بشه !!! خدا رحمتشون کنه عمه جون سالها پیش فوت کردند و این خلاقیت های کودکی ما رو متوجه نشدند. این آهنگ البته در حد تنظیم و اتود اولیه باقی ماند ... راستش یک مقدار درک اینکه این طنز اجتماعی است برای خیلی از مخاطبین مقدور نیست و خیلی ها ممکن است آن را به نوعی تقلیل ارزش اجتماعی خواننده و گروه معنی کنند ، البته این اجرای اولیه با صدای خودم تنظیم شد ولی قصد این بود که شخص دیگری آن را بخواند .کار مربوط به تقریبا ده سال پیش است
سپاس از شما و توجه تان سرکار خانم طالب زاده همین طور است که می فرمایید البته گاهی هم توهم کامل تر بودن بواسطه غرور در بین موجودات باعث می شود نمونه هایی که می توانستند مفید باشند به دست همین انسان که خود را اشرف مخلوقات می داند از چرخه روزگار حذف شوند..... دایناسور در اینجا تمثیلی از موجوداتی است که می توانند وجود داشته باشند ولی حتی پیش از اینکه واقعا از صحنه روزگار محو شوند تصور حذفشان از دنیا برای دیگران محرز شده است یعنی ابتدا در یادها حذف شدند
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
یادمه زنداداشم یه دایی داشت اسمش ناصر بود، دایی ناصر هم صداش میکرد، منم همش توی دلم میگفتم چرا اسم داییش دایناسوره؟ خوشبختانه عقل داشتم بهشون چیزی نمیگفتم😅 اما سوتی ماجرا میدونید کجاست؟ اینکه من انقده شوت بودم وقتی دبیرستان شدم فهمیدم اسم داییش ناصر بود نه دایناسور 🤪 فکرشو بکنید از چهار پنج سالگی تا چهارده پانزده سالگی یه دایناسور با من زندگی میکرد...😜 اتفاقا دایی تنومندی هم داشت و همش خودمو توجیه میکردم و میگفتم خب حتما چون قویعع و بزرگ، بهش میگن دایناسور😅
فقط این خاطره آبروبر جایی درز نکنه
ترانه هم بامزه و تاملبرانگیزه
چقدرم خوب خوندن
درود بر جناب مفخم بزرگوار
روز پر خیر و برکتی داشته باشید