عادت

من به چشمان تو عادت !!!نه ....نه....
من به چشمان تو جانا ارادت دارم
هر چه جاری به زبان می گردد
شعر این شاعر دل باخته گوشه نشین
فقط از چشمه جوشان نگاه تو
سرازیر شده
قالب شعر مرا
هر چه باشد
مثنوی یا که غزل
شعرنو یا که کهن
بی گمان گوشه چشمان تو تعیین کند
بله این دل تنگ است
چون سراسیمه دیدار شده
عطش و تشنگیش بی حد است
دل و جان در پی نو شیدن چشمان تو تب دار شده
دل تسلیم مرا
مهمان کن به نگاهی که ندارم طاقت
تاب و بی تاب من بسیار است
شاه بیت غزل و زندگیم
تویی ای زیبا رو
همه ثروت این شاعر دل داده فقط
یک دل بی تاب است
همه اش تقدیمت
دل تسلیم مرا
به نگاهی از خود
تو بیا مهمان کن
تو بیا مهمان کن
تو بیا مهمان کن

#حسین گودرزی"تشنه"

۱۳۹۴/۰۴/۲۹