سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        شرم نمیکنی آدم ؟

        شعری از

        بهمن بیدقی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۸ شهريور ۱۴۰۳ ۲۲:۲۶ شماره ثبت ۱۳۲۴۸۵
          بازدید : ۷۷   |    نظرات : ۱۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن بیدقی

        شرم نمیکنی آدم ؟
         
        سرمنشأ خیری شد ،
        شرّی که بپا کردم
        سرمنشأ شرّی شد ،
        شرمی که بپا کردم
        از دشنه ابا کردم
        کفش آهنینی به پا کردم
        باید عازم میشدم به جنگ دیو و دد
        بی کلاه خوود و زره رفتم ، اشتباه کردم
        اعمال را ، دادم در اِزای شرّ،
        فکرکنم ربا کردم
        افکار را ، دادم در اِزای خیر،
        فکرکنم ریا کردم
        خیر را دادم در اِزای شرّ،
        فکرکنم به اندیشه ی دنیا جفا کردم
        روحم را درحزب باد ،
        چون باد هوا کردم
        خطا کردم ، خطا کردم ، خطا کردم
        سجده ها را بر بادِ صبا کردم
        گاهی رفته ام بر اوج
        گاهی رفته ام بر موج
        گاهی هم یکریز خود را تباه کردم
        گاهی معصیت ها را ،
        یکریز مخفی ،
        در زیر عبا کردم
        به خیر، خیانت و،
        به شرّ، وفا کردم
        شرم نمیکنی آدم ؟
        با اینهمه اغلب ، بلاهت ها ،
        خاک بودم که چنین ،
        گرد وخاکی بپا کردم
         
        بهمن بیدقی 1403/4/9
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        محمدرضا آزادبخت
        سه شنبه ۲۰ شهريور ۱۴۰۳ ۰۸:۴۸
        درودجناب بیدقی زیبا بود وزین
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۲۰ شهريور ۱۴۰۳ ۰۹:۱۱
        با سلام و عرض احترام آقای آزادبخت بزرگوار
        سپاس بیکران از مهر بیکرانتان
        شاد باشید
        ارسال پاسخ
        جواد مهدی پور
        سه شنبه ۲۰ شهريور ۱۴۰۳ ۰۹:۱۸
        درود بر شما جناب بیدقی گرامی

        ناب سرودید


        زنده باشید به مهر

        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۲۰ شهريور ۱۴۰۳ ۰۹:۳۱
        با سلام و عرض احترام آقای مهدی پور بزرگوار
        سپاس بیکران از مهر بیکرانتان
        شاد باشید
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        سه شنبه ۲۰ شهريور ۱۴۰۳ ۱۱:۳۳
        احسنت به قلم ماهرانه
        وطبع شاعران و زیبای شما
        هزاران درود دروداستادعزیز
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۲۰ شهريور ۱۴۰۳ ۱۱:۳۹
        با سلام و عرض احترام استاد بزرگوار
        سپاس بیکران از مهر بیکرانتان
        شاد باشید
        ارسال پاسخ
        محمد شریف صادقی
        سه شنبه ۲۰ شهريور ۱۴۰۳ ۱۶:۴۰
        درود خیلی هم جالب👌
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۲۰ شهريور ۱۴۰۳ ۱۶:۵۷
        ا سلام و عرض احترام آقای صادقی بزرگوار
        سپاس بیکران از مهر بیکرانتان
        شاد باشید
        ارسال پاسخ
        فرامرز عبداله پور
        سه شنبه ۲۰ شهريور ۱۴۰۳ ۲۳:۱۳
        درود
        زیبا و دلنشین وپر معنا
        سروده اید
        🌹🌹🌹🌹🌹
        رقص قلمتان ابدی
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        چهارشنبه ۲۱ شهريور ۱۴۰۳ ۰۰:۱۱
        با سلام و عرض احترام آقای عبداله پور بزرگوار
        سپاس بیکران از مهر بیکرانتان
        شاد باشید
        ارسال پاسخ
        عارف افشاری  (جاوید الف)
        چهارشنبه ۲۱ شهريور ۱۴۰۳ ۱۴:۵۴
        درود به معنا دست یافتم

        ناگزیر به خود آییم چرا چون خود خوداییم(پیرو معانی در نوشته های پیشین حقیر خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        چهارشنبه ۲۱ شهريور ۱۴۰۳ ۱۵:۴۸
        با سلام و عرض ادب آقای افشاری بزرگوار
        سپاسگزارم
        شاد باشید
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5