جمعه ۷ دی
زهر باور شعری از افسانه نجفی
از دفتر افسونگر نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۳ ۲۲:۲۷ شماره ثبت ۱۳۲۴۲۳
بازدید : ۱۳۴ | نظرات : ۲۱
|
آخرین اشعار ناب افسانه نجفی
|
_به چه باید بخندم مادرم ؟!
_به آغوشی که حصارش
بسته راه نفسم را...
_یا گناهی که وقارش
شکسته
بال اشتیاق پر کشیدن
از قفسم را...
_تو بگو مادر من
چگونه قد بکشم
در زمینی که بُریده
شاخه های هرز
کمر ریشه ها
و کُشته راه هرسم را...
|
|
نقدها و نظرات
|
درود بر شما استاد عزیز 🌹 اما منظور از مادر ...سرزمین مادریه...و مشکلاتی که گریبان نسل ها رو گرفته نه فقط یک نسل | |
|
درود بر شما استاد بزرگم 🌹🌹🌹 | |
|
درود بر شما دوست عزیز...و ممنون از وقتی که برام گذاشتی... "کشته شوق و هوسم را " بوده که بعد ویرایش شده "کشته راه هرسم را" ...بسته راه نفسم را...بستن رو تو بیت های قبل نوشتم تکرار دوباره اش جالب نمی شد ...کمر ...کشته ...گاهی باید دل به دریا زد تا تعبیرات جدید راه خودشون رو تو ذهن پیدا کنند...من هم تناسب معنایی رو دوست دارم هم تناسب آوایی ...جسم و روح...بازم ممنون از شما دوست عزیز نقد بسیار ارزنده ای بود 🌹🌹🌹 | |
|
درود بر شما استاد عزیز 🌹 🌹 🌹 | |
|
درود بر شما استاد عزیز و گرامی🌹🌹🌹 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درودبرشما بانو نجفی عزیزم
کوتاه زیبائی بود