استکانت را بیاور ، امشب از گریه پرم
پیک اول را به سنگینی بریزی میخورم
خالی ام کن از عذاب و ماتم امشب مِی بریز
جرعه جرعه کم کن از حال خراب و مضطّرم
دومی را هم بریز ای مستی شبهای من !
هر چقدر از حال بد دورم کنی دل می بُرم
سرکشیدن های پی در پی خوش احوالی شده
در کنار ساقی و مِی ، در هوای دیگرم
پیک بعدی را گرفتن از دو دستت مست مست
می شوم ! ، با بوسه هایت کوکِ کوکم دلبرم !
مست مست مست میخواهم شوم تا صبحدم
امشب از مستیِ چشمانت ، شراب و ساغرم
پیک آخر را تو از ، لبهای من بردار تا ؛
ساقیِ لبها شدن را ، در نگاهت بنگرم
مزه اش هم میشود شعر و غزل از چشمِ تو
مستی و شورِ قلم هم سر رود از جوهرم
یادم امشب برده ای آن روزهای دلفریب
امشب از شبهای مستی و رهایی بهترم
زیرِ سقفِ آسمان امشب کنارت دیدنی است
همنشین ساقی و پروین و ماه و اخترم
برگ های "پونه" هم مَستند از این بزم ناب
عطرشان را هر نفس در سینهٔ خود می بَرم
افسانه_احمدی_پونه
─┅─═ঊঈ🍃🌸🍃ঊঈ═─┅─
شاعر «باغ لال» از دنیا رفت/ محمدعلی بهمنی شاعری که به ایجاد خلاقیت در حوزه غزل همت کرد
امید که خلد آشیان باشد
برای شادی روحش فاتحه و صلوات