جمعه ۱۲ ارديبهشت
زنی در دور دست.... شعری از زیتا رضایی
از دفتر خاطرات خداوند نوع شعر دوبیتی
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۵۹ شماره ثبت ۱۳۲۰۷
بازدید : ۱۲۱۹ | نظرات : ۱۲۰
|
آخرین اشعار ناب زیتا رضایی
|
من خاطره زنی هستم
در دوردست
که پیش از این
در من زیسته
زنی که کفشهایش را
در آن سوی رودخانه
جا گذاشته
و در خوابهای من می دود
پابرهنه...
زنی که صدا میزند مرا
گاهی به نجوا
هی....
تو منی؟
یا من تو؟...
*****************
پ.ن
گاهی
احساس می کنم
این زندگی را
کسی دوره کرده در من
پیش از من
پیش از تاریخ
مرد یا زن
چه..
گاهی
نجوایی
تفال می زند
حادثه های نیامده را
و...
در ذهن من
خاطراتی ست
که از من نیست...
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.