يکشنبه ۲ دی
کنار برکه*** شعری از زیتا رضایی
از دفتر باغ نگار نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۸ تير ۱۳۹۲ ۰۷:۳۰ شماره ثبت ۱۵۰۴۱
بازدید : ۱۲۶۰ | نظرات : ۲۱۲
|
آخرین اشعار ناب زیتا رضایی
|
کنار برکه دختری نشسته آه می کشید
نوازشی به آب و دست روی ماه می کشید
چه خسته بود و گریه کرده بود و بود بی قرار
به روی آب هی ستاره توی چاه می کشید
همیشه به جهان بسته در جدال بود و جنگ
ولی همیشه یک قفس پر از نگاه می کشید
به انتظار یک امیر و شاهزاده گاه گاه
چه عاشقانه خاک دل به چشم راه می کشید
چه ساده دل سپرده بود دخترک به هر دروغ
که روی هر مترسکی چه ساده شاه می کشید
نمی سپرد کودکانه دل اگر بزرگ بود
دلی که هی به خاکُ خونُ هی به راه می کشید*
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*این شاید دومین کلاسیک بنده باشد که در این سایت
به اشتراک گذاشته می شود...حتما/لطفا/نفد بفرمایید
*این مصرع را اگر چنین می نوشتم
دلی که هی به خاک و خون و هی به راه می کشید
ممکن بود این شائبه پیش بیاید که در خوانش رسمی "واو"
عطف مستقل خوانده می شود...
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.