دوشنبه ۱۶ مهر
لعنت شعری از حمید شیخی
از دفتر کما نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۳ ۱۸:۲۳ شماره ثبت ۱۳۲۰۴۷
بازدید : ۶۷ | نظرات : ۱۱
|
آخرین اشعار ناب حمید شیخی
|
خدا لعنت کن انسان را اگر فرمانده ی شر شد
اگر تا غنچه روئید و سپس در باطنِ خر شد
زِ آب و گِل بنا گشت و دمیدی روح درجسمش
همانیکه به وقت پاس داری کور و هم کر شد
برای هیچ جنگید و مقیم کوی شیطان گشت
درونش خالی از مهر و برونش هم ستمگر شد
غریقِ خواب غفلت را بزه کاریش کِی بیند
که این مخروبه در امواج بیماری شناور شد
حماقت کرده را گاهی سری بر سنگ میکوبد
نه تا وقتیکه فرد متهم در نقش داور شد
و این پرسش جوابی جز خودآزاری مگر دارد
زِ آنکس که چرا در مسلخِ دیگِ سماور شد
که از روز ازل داند که میگویند مشکلها
عیارِ علم و ثروت از دمِ خلقت برابر شد
|
|
نقدها و نظرات
|
سپاس فراوان استاد | |
|
مرسی استاد | |
|
کاملا درست میفرمایید محمد عزیز | |
|
درود بر شما استاد | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
مناجات اجتماعی بسیار زیبا و شورانگیز بود
رندانه
دستمریزاد