در خیالم یاد تو هر لحظه غوغا می کند
این دلم تا بی نهایت با تو نجوا می کند
می نشینم با خودم تنها کنار تختخواب
ضجه هایم بی صدا، بغضم مدارا می کند
شاهدم آئینه های روی دیوار است و بس
آه حسرت بی توقف کار دریا می کند
دل گرفتارست! درمانش نمی دانی مگر؟؟؟
اشک شوقم بغچه ی دردم هویدا می کند
آنچنان در حسرت دیدار رویت مانده ام
می نویسم عاشقم آلاله بلوا می کند
بعد از آن با خنده هایی دلفریب و بیخیال
این دل بیچاره را مبهوت و شیدا می کند
دربه در در ناکجاآباد این دشت عدم
می خورم خون جگر امروز و فردا می کند
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
آفرینتان بانوی عزیز
درود بر شما
ایام بکام