سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 27 مهر 1403
    15 ربيع الثاني 1446
      Friday 18 Oct 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲۷ مهر

        کاساندان

        شعری از

        حسین گودرزی تشنه

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۴ مرداد ۱۴۰۳ ۱۲:۴۷ شماره ثبت ۱۳۱۴۸۰
          بازدید : ۴۹   |    نظرات : ۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر حسین گودرزی تشنه

        حلقه ی دستان من در حسرت آغوش تو
        کاش روزی این غزل  گویش کنم در گوش تو
        کشته شمشیر عشقت کام می جوید زتو
        کاش روزی پا دهد سر را نهم بر دوش تو
        نه دلم خواهد که چون فرهاد ناکامی کشم
        نه بسان خسرو نوشم می زخون نوش تو
        جان‌فشانی شیوه ی  رندان بی تدبیر هست
        با جنون آغشته ام چون ناز هم آغوش تو
        بر دل ایرادی نباشد در تمنای جنون
        چون خودش را داده سمت چشم بازیگوش تو
        دست بر روی دلم نگذار از اشعار پرس
        در خروشند واژها مستانه اندر جوش تو
        گیر دل درگیرِ غارت از نگاه ناز تو
        تیز و بُز چشمان پر آشوب و هم باهوش تو
        هوش تو نازم کاساندان آن دل گشتی به ان
        کوروش دل خواهشش هر لحظه دوشا دوش تو
        عیش ناب تشنگی در بزم دریا نوش جان
        در تماشا بر تمنا باشم و بی هوش تو

        #حسین گودرزی"تشنه"

        ۱۴۰۳/۳/۱۳
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ ۲۲:۴۵
        درود بزرگوار
        جسارتا تضمین مشخص نشده است
        شیخ اجل(ره)
        غزل ۲۱۶
        روز برآمد بلند ای پسر هوشمند
        گرم ببود آفتاب خیمه به رویش ببند
        طفل گیا شیر خورد شاخ جوان گو ببال
        ابر بهاری گریست طرف چمن گو بخند
        تا به تماشای باغ میل چرا می کند
        هر که به خیلش درست قامت سرو بلند
        عقل روا می نداشت گفتن اسرار عشق
        قوت بازوی شوق بیخ صبوری بکند
        دل که بیابان گرفت چشم ندارد به راه
        سر که صراحی کشید گوش ندارد به پند
        خندانک کشته شمشیر عشق حال نگوید که چون خندانک
        تشنه دیدار دوست راه نپرسد که چند
        هر که پسند آمدش چون تو یکی در نظر
        بس که بخواهد شنید سرزنش ناپسند
        در نظر دشمنان نوش نباشد هنی
        وز قبل دوستان نیش نباشد گزند
        این که سرش در کمند جان به دهانش رسید
        می نکند التفات آن که به دستش کمند
        سعدی اگر عاقلی عشق طریق تو نیست
        با کف زورآزمای پنجه نشاید فکند خندانک
        حسین گودرزی تشنه
        جمعه ۲ شهريور ۱۴۰۳ ۱۶:۳۵
        درودها
        دوست عالی مقام
        این که اشاره کردید به شعر حضرت جان سعدی
        فرمایش شما متین
        اما من وازگان‌کشته شمشیر عشق را ناخود اگاه در شعرم اوردم و برای اولین باره این شعرو میبینم
        خوشحالم که دوستان فرهیخته و اگاه و پر معلوماتی چون شما رو دارم و شاگردی میکنم
        سپاس از توضیحات شما
        درودها بر روان پاک و زیبای حضرت جان سعدی علیه رحمه
        خاکممممم ‌و هیچ
        خندانک

        خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1