شنبه ۳ آذر
|
دفاتر شعر افسانه احمدی ( پونه )
آخرین اشعار ناب افسانه احمدی ( پونه )
|
میخوام با تو باشم همه لحظه ها
بیایی بمونی ، بشی انتها
بشی نبض این قلب بی هم نفس
منو پس بگیر از دلِ سایه ها
یوقتا که خسته میشم از همه
وجودم پر از بغضه و ماتمه ؛
بگیری توو آغوش گرمت منو
بگیری ازم این همه واهمه
تو تنهاترین جان پناه منی
توو شبهای غم قرص ماه منی
یوقتا که قلبم زمین میخوره
تو امنیت و تکیه گاه منی
حریری برای گل اطلسی
رهایم کن از هر چه دلواپسی
تو مرهم به این زخمیِ بی کسی !
به موقع به داد دلم میرسی
تو از هر چه عاشق برام سرتری
نیاد روزی باشی گل دیگری
نمیتونم از تو جدا شم یه روز
نمیتونی از من تو هم بگذری
زیادم چه کم دارمِت در خودم
تو رویای بی حاصلی گم شدم
نشون منو از اقاقی بگیر
اسیر صداهای مردم شدم
تو معنای عشقی ، برام باوری
توو اوج پریشونی یام یاوری
به دریای طوفانی ام ساحلی
برای دلم ، ناجیِ آخری
بهاره هوای دلت ، مهربون !
با گلهای "پونه" شدی همزبون
شدی مرهم زخم قلبم ، برام؛
از عشق و نوای رسیدن بخون
افسانه_احمدی_پونه
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.