سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        به پاي خاطره

        شعری از

        مقداد یوسفی

        از دفتر شاعری از شهر عشق نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۲ تير ۱۴۰۳ ۱۵:۵۵ شماره ثبت ۱۳۰۷۸۸
          بازدید : ۵۱   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مقداد یوسفی

        شايد يه روزي لاي اين ديوار سنگي 
        از دست باد افتاد يك بذر قشنگي 
        شايد يه روزي در دل اين سنگ حتي  
        يك شاخه گل روئيد و شد رنگي رنگي 
         
        من شبه اون ديوار و حس وحال خوبي 
        بعد از تمام اين همه  پستي بلندي 
        روي تو را با رويش گل در خيالم 
        مي پرورم لاي نُتِ دولا و چنگي  
         
        يادت نره حالت به حالم وصله و تو  
        بايد ترازو  دار باشي تا بسنجي 
        گاها  نميشه حال ماهي رو بفهمي 
        وقتي نباشي داخل يك تنگ تنگي 
         
        از باورت دوره بفهمي حال مردي 
        كه با تو هست و دور مونده تا بخندي 
        از بوي پيراهن نكن شك ،من نكردم 
        جز بوي تو بويي كه ميچسباند انگي 
         
        امروز حال من خراب و خيس شايد 
        اما نميشه كار دنيا رو بسنجي 
        برعكس چرخ كائنات اين چرخ گردون
         نه بي تو لطفي داره و  نه بي تو رنگي 
         
        وقتي مرادت رو بفهمه دور ميشه 
        افسارش و حتي به زنجير هم ببندي 
        ايراد داره كار من شايد، وليكن  
        حالم شبيه ماهه در چشم پلنگي 
         
        هم دوره و  هم تك ، ولي اغوش دار
        وا ميكني باش  عقده هاتو به قشنگي 
        واسه تمام لحظه هامون بغض كردم
        شايد به تعداد قشون سلس زندي 
         
        اين  قاعده از ديربازه پاش  برجاست 
        با گريه بايد رفته باشي تا بخندي 
        قبل از هبوط و بغض شرقي گونه عشق
        بوي تو گشته شهرت عطر برندي 
         
        بازم به پاي  خاطره شعري سرودم  
        دور از خطوره شاعره سمت چرندي 
        اما اسفبارانه حسب عادت شعر
        مقداد ديگر بايد  اين شعر رو  ببندي 
         
        مقداد
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6