بغضی کوچک همراه باتلاش اشک
غم انگیزبودنت را چندساعت بیشتر می کند
رویاروعیی ترین دیدارت را به شرط بدون اضطراب
در فاصله تولد یک رابطه به خاطرمی سپارم
مرا شبیه طرد شدن اندازه جمله ی دوست داشتن بپذیر
گاهی فهم دلیلت نشان آشفتگی من است
گاهی شفاف تر وصریح برای آتش درونم احترام قائلی
زخم خورده ی یک رابطه ی دوست داشتنم
ناآگاهانه ابراز کن
نا آگاهانه ،گوش نکرده پناه رابطه ی من باش
صمیمی تر از حواست مرا به مسیر پرسش رابطه ها برسان
گاهی تبدیل درک من شبیه وسوسه خواهد بود
گاهی برانگیخته در انتخاب
چشمانم جذابیت هیجان تو را خواهد داشت
معمول تر از یک تجربه
کودک جدید وسوسه یک رابطه هستم
نقش بازی کن شبیه فیلترشده ی یک معنا
بگذار در سطح تخلیه نگاه خود باشم
بگذار تلخ تر از اذعان تو
شکلی از تغییر یک رابطه باشم
گاهی به خودمان نزدیک می شویم
همه چیز عوض می شود
گاهی ذره بین کشف یک اندازه کافی
وشروع درماندگی در یک محض بودن هستیم
منتظر اتفاق یک رابطه ای
منتظر جذابیت یک نگاه
منتظر .....،من ..ت و ظهوررابطه
بااحترام محمدرضا آزادبخت
خیلی دوست داشتم این شعر را مدیران افتخاری نقد کنند ولی متاسفانه کسی از این مدیران نگاه پشیزی به اشعار من نمی کنند استدعا دارم نقد بفرمایید تا بیاموزم
قلمتان نویسا