🟡 مرگ صدا 🟡

بانام ویادخدا
ودرودبرشما استادتوانمندجناب محمدی عزیز
مثل همیشه بسیارعالی ومتفاوت بود
همراه بادکلمه ی دلنشین وجذاب وترانه ی زیبای شادمهرعقیلی
درواقع بازهم شاهکاری خواندیم ازقلم خوبتان
راستش این روزها اصلا دل ودماغ نوشتن برشعردوستان راندارم ویه جورایی انگارحسش نیست اما این شعرزیباحیفش بودکه بی تفاوت ردشد ازش بااجازه تون چندخطی هرچند ناقص برغزل نابتان نوشتم ....

🌼🧊همانطورکه می دانید اصلی ترین عامل موسیقی شعروزن وعاطفه است وبعدهم تخیل وزبان هستند .
وزن که همان آهنگ شعرتان است بسیارروان ودلنشین است عاطفه هم که حالاتی ازغم واندوه وشادی ویاس وحیرت است که حادثه ها درذهن شاعرایجادمی کند وشما به خوبی منتقل می کنید این حالات واحساستان را وبرجان ودل می نشیندکلامتان
تخیل هم که به آفرینش صورخیال مانندتشبیه واستعاره ومجازوکنایه وغیره می انجامد هم دراوج است
زبان هم که مجموعه ای ازواژگان وجمله هایی است که شاعر بکارمی برد و شعرشاعر راازدیگر شاعران متمایزمی کند و هرشاعری هم زبان مخصوص به خودش رادارند
که این ویژگیهای مهم درتمام اشعارشماروبه کمال است ونمی توان ازاین لحاظ هیچ ایرادی براشعارتان گرفت
🧊♦️ وزن وقافیه ها درست وسرجا عاطفه وتخیل قوی وزبان شعرتان هم که شاخص است وبه همین خاطر یک نقادچاره ای ندارد به جز پرداختن به نکات مثبت وزیبایی های اشعارتان وبرجسته سازی آن درنظردیگران
بنابراین من هم بیشتردراین نقدمثل همیشه به آرایه های ادبی شعرتان پرداختم که هربیتش یک کتاب درس آموزشی است وبدندیدم برای اموزش برخی دوستان تازه کار چند خطی بنویسم
چون ماشاالله سرشاراست ازصورخیال وزیبایی

🌼🔷️به عنوان مثال دربیت اول:
شب است و خاطره ها پای کار می ماند
نگاه قافیه بر عکسِ یار می ماند
درهردومصراع این بیت شاعرازصنعت تشخیص به زیبایی تمام بهره برده
پای کار ماندن خاطره ها تصویربسیارزیباوبکری است
شاعربه خاطره ها شخصیت بخشیده به پای کارماندن خاطرات یعنی همان تکرارشدن ناخوداگاه خاطره ها درذهن یعنی خاطرات بامن همدردی میکنند دراین شب که دلتنگ توام
مصراع دوم هم دوباره بازبه قافیه شخصیت بخشیده شاعرو می گوید نگاه قافیه به عکس یاراست یعنی به یادتو شعرمی نویسم وشاعرشده ام
خاطرات تو دوباره باعث شدندکه دست به قلم شوم

🌼🔷️بیت دوم:

شکوفه های دلم قتل عام نوروزند
خزان من وسط نوبهار می ماند

شاعردراین بیت اشاره به این داردکه نوروزاست وهمه شادند ولی من درخزان مانده ام وازدوری توبهارمن خزانی بیش نیست و برای من انگارهنوزهم بهارنشده وزمستان است
شکوفه های دلم منظورهمان شادمانی وشوروشوق دل باید باشد

🌼🔷️بیت سوم:
برای لمس جنین جنون آزادی
هزار پنجره در انتظار می ماند
این بیت هم یک شاهکارزیباست
واج ارایی زیبایی بوجودآورده شاعردرمصراع اول
وازآرایه ی جناس به خوبی وزیبایی بهره برده است بین جنین وجنون جناس ناقص اختلافی وجوددارد حرف وسط این دوکلمه باهم متفاوت است وبقیه حروف عین هم اند
جناس ناقص اختلافی همان اختلاف دوکلمه درحرف اول وسط ویا آخراست که درموسیقی لفظی شعربسیارموثراست
درمصراع دوم هم دوباره از صنعت تشخیص‌شاعربهره برده وبه پنجره شخصیت بخشیده درانتظارماندن پنجره برای دیدن یارتصویری ملموس وزیباست....

🌼🔷️دربیت چهارم:

فقط به یاد تو دوشیده ام محالِ خیال
وگرنه شعر و غزل مستعار می ماند

دوشیدن خیال کارمحالی است واغراق قشنگی درمصراع اول هست علاوه برآن بین محال وخیال آرایه ی سجع وجود دارد چون هم حرف آخر باهم یکسانندوهم هم وزنند واگر اشتباه نکنم تضمین المزدوج هم هستند...
♦️🌼معمولا سجع ها درپایان دوجمله به کارمی روند وآهنگ دوجمله رابه هم نزدیک می سازند درست مثل قافیه که درپایان مصراع یابیتهامی آید اما اگر سجع ها دریک جمله درکنارهم بیایند به آن تضمین المزدوج می گویند ...
مستعارماندن شعروغزل هم تصویرزیبایی است منظورشاعراین است که اشعارم فقط برای توست وبدون تواشعارم بی صاحب وبی نامند

🌼🔷️دربیت پنجم:

از آن زمان که شروع شد رُمان بی خوابی
کتاب ثانیه ها بی قرار می‌ماند

این بیت هم تصویربسیارزیبایی دارد
رمان بی خوابی وکتاب ثانیه ها ترکیبات بکروزیبایی هستند...
رمان بی خوابی اشاره دارد به بی خوابیهای طولانی وکتاب ثانیه ها اشاره به لحظاتی که درپریشانی وبی قراری طی میشود

🌼🔷️ ودربیت ششم

حریم گریه پس از ارتکاب آخر تو
بر آستین تَن ام نونوار می ماند

شاعردراینجا اشاره به این دارد که بعداز آخرین دیدار یا هم بعدازرفتن تو همیشه گریه می کنم
آستین تن ترکیب جالب ومتفاوتی است آستین دراصل مال لباسه نه تن وچه زیبانشسته دراین مصراع

بیت هفتم:
ردای قامتِ صد پاره ی ترنجِ وفا
همیشه در سبدِ احتضار می ماند

این بیت هم بسیارعالی است
قامت صد پاره ی ترنج وفا ترکیبی تازه وپرمعناست
🌼یه تلمیح قشنگی هم دردلش نهفته است وآدم یادقصه ی یوسف وزلیخاوزنان مصری می افتدکه چاقو به دست ازدیدن زیبایی یوسف دستان خودشان را بریدند
به وفا شاعرشخصیت بخشیده به زیبایی
این بیت کنایه ازاین دارد که
وفاداری نمونده ودرحال مرگه
احتضاریعنی همان انتظاربرای مرگ یعنی همان جان کندن شاید منظوراین است که وفادارموندن سخته دراین زمانه ودرجایی که زیبایی یاربیش ازحده...
سبداحتضارچه ترکیب قشنگی بود آفرینها

🌼🔷️دربیت هشتم :
چه کرده ای که به مرگِ صدا گرفتارم
و اعوجاجِ نُت ام بی بخار می ماند
درمصراع اول مرگ صدا ممکن است دومعنا داشته باشد یااشاره به سکوت شاعردارد یاهم اینکه اشاره دارد به اینکه شاعر دیگرتوان خواندن ندارد که باتوجه به مصراع دومش منظورهمان ناتوانی درخواندن ترانه است یعنی حس وحالی برای خواندن نمانده در من
اعوجاج نت هم بسیارپرمعنا است که افرادی که آشنایی به موسیقی دارندخیلی خوب درک می کنند معنای این مصراع را
شایدمنطورشاعراین بوده که هرچه دقت می کنم که نتهایم رادقیق وصحیح بنوازم بازهم بخاری نداردوبردل نمیشنید وموفق نیستم
وحتی باوجود بلندگوومیکروفن هم صدایم بخاری ندارد گرم ودلنشین نیست ...

🌼🔷️بیت نهم :

چه کرده ای که در اوج هوار هر دهقان
جنازه ای سَر بوق قطار می ماند
دراین بیت هم شاعردرمصراع اول واج ارایی زیبایی کرده تکرار حرف هردرسه کلمه ی هواروهرودهقان موسیقی دلنشینی ایجادکرده که مخاطب لذت می برد
وهمچنین ازصنعت تلمیح به زیبایی تمام بهره برده و اشاره دارد به داستان قطارودهقان فداکار که همه ی ما آنرامیدانیم

🌼🔷️بیت دهم:

اگر چه مشتریان دورِ ماه من گیرند
زمینِ جاذبه ات در مدار می ماند

دراین بیت هم شاعرازدوآرایه ی ایهام ومراعات النظیربه زیبایی استفاده کرده
🌼♦️ایهام یعنی آوردن واژه ای است باحداقل دومعنی که یکی نزدیک به ذهن ودیگری دورازدهن باشد
مقصودشاعرگاهی معنای دوروگاهی هردوتاست که شاعربااین ارایه درواقع ذهن خواننده رابه بازی می گیرد که بین انتخاب معناسرگردان شودوکاووش کندبرای دریافت معنای درست وهمین هم باعث لذت ادبی دوچندان مخاطب میشود
ومشتریان اینجاایهام دارد معنای اولش همان سیاره ی مشتری است امادراصل به معنای خریداراست
همچنین دراین بیت مراعات النظیرزیبایی وجوددارد
کلمات ماه وزمین ومشتری وجاذبه ومدار همه باهم تناسب دارند ازنظرمکان وهمه جزوی ازمنطومه ی بزرگ شمسی اند
🌼♦️مراعات النظیر یعنی آوردن واژه هایی ازیک مجموعه است که باهم تناسب دارند ازنظر جنس ،نوع،مکان،زمان،همراهی وغیره

🌼🔷️ وبیت آخرهم که
میانِ مذهبِ آزار های تکراری
اذانِ کوچه ی غم یادگار می ماند
بسیارزیباشاعر به پایان برده شعرش ودرواقع حسن ختام زیبایی است
فکرمی کنم منظورشاعر این باشدکه تنها چیزی که از این عشق لامذهب و رنج آور مانده غمی است که مثل صدای حزین اذان درکوچه می پیچد

باآرزوی سلامت وموفقیت روزافزون
برای جناب دکترمحمدی عزیزکه همیشه ازآموزشهاو دروس خوبشان درسایت بهره برده ومی بریم
اگربخواهم باز هم بنویسم براین ده یازده بیت وازشگفتیها وتصاویروزیباییهایش بگویم هنوزهم جادارد وقلم من شاگرد شایدناتوان باشد....

سلام

معمولا سبک برادر گرانقدرمان با کمین تفاوت نجومی دارد لیک حسب همان بحث جلا و استجلا خوب شاعر بعضا نظاره گر اثر خویش در مرآت مخاطبان است و لازم نیست همیشه با آینه صیقل خورده به سان داستان رومیان و چینیان رو به رو باشد و شود گاه خویش را در اشیاء دیگری دید و حال هر چه این بعد بیشتر باشد لزوما نازیبایی رقم نخواهد خورد و گاه باشد که در انعکاس خشت خام نکته ها خفته باشد البته مطلب کلی است و نمی خواهم خامنگاری های خویش را نکته بخش بدانم

شب است و خاطره ها پای کار می ماند
شروع اثر با شب و رنگ و بوی شاعرانه از همین کلمه استشمام می شود آماری ندارم ولی رجما بالغیب حدس زنم در شب بارش شعر بیشتر باشد
خورشید می رود اما خورشید خاطرات گویی هوس غروب ندارد
می ماند ردیف نیکی است هم ماندن را توان از دلش بیرون کشید هم مانند را و هم اگر چه دور از ذهن است می (شراب) ماند که باز ماند را در اینجا نیز به دو معنا توان معنا کرد

نگاه قافیه بر عکس یار می ماند
نگاه قافیه ماندنی است اما یار بنای ماندن ندارد
و در معنای دیگر نگاه بر عکس متمرکز شده است
و یا یار را عکس کنیم رای ولی این معنا دور از ذهن است
ولی خوب چند وجهی بودن اثر است که ذهن را به تکاپو وا می دارد

شکوفه های دلم قتل عام نوروزند
خزان من وسط نوبهار می ماند
این جاست که درون و برون تطابق ندارند
و حتی درین حال شکوفایی بیشتر بیرون می تواند به پژمردگی بیشتر درونی منجر گردد
و حال با اینکه نو بهار نیز خواهد گذشت چرا خزان درین زمان متوقف شده است
نوروز که در ابتداست قتل عام کننده و خزان وسط بهار به سکنا فتاده و این بهار به چنین احوالی گویی ابدی است و رنج افزاییش را پایانی نه

برای لمس جنین جنون آزادی
هزار پنجره در انتظار می ماند
جنین و همان جنین نیز حاصل نیامده و البته در عالم شعر سخنی بیان شده است و غریقان خیال را فعلا کار به آنچه هست نیست
پنجره نیز لغتی است با رنگ و بوی شاعرانه کلا گویی در زبان برخی لغات حال و هوای دیگری دارند
دری نیست که ما را به مقصود رساند
و گویی در زندان از همان پنجره نوری لمس شود و چنین نوری نیست و یحتمل در سیاهچال محبوس و امید که سیاهچاله نباشد

فقط به یاد تو دوشیده ام محال خیال
وگرنه شعر و غزل مستعار می ماند
خیال گویی شیر است البته علم را شیر دانند
و حال خیال کاکذب او احسن او شیر
علم کاصدق او احسن او شیر
شعر آمد غزل هم آمد
شعر چیست که شاید پرسشی باشد بی پاسخ و یا پر پاسخ
غزل چیست سر راست تر است
نسبت شعر با غزل چیست منطقی بیندیشیم شاید عموم و خصوص من وجه باشد
و لکن شاعران لزوما در منطق نگنجند
مستعار را متضاد حقیقی اگر بدانیم آنگاه شعر غیر حقیقی و از سویی اکذبیت شعر حسن او این یک نگاه
نگاه دیگر بله شعر بی بهره از حقیقت است اگر به یاد محبوب نباشد

از آن زمان که شروع شد رمان بی خوابی
کتاب ثانیه ها بی قرار می‌ماند
رمان را اگر طولانی بدانیم زان سو بی خوابی های طویل
رمان پر از تلاطم ها و حوادث جور و واجور از آن سو بی خوابی ها و سرازیری انبوه خاطرات
بی قرار ماندن اینجا باز انگار با بسط معنایی ردیف رو به رو هستیم
و اگر ماندن را باز ایستایی بدانیم بی قراری ممتد در زمانی که از نفس افتاده و این تعلیق ابدی سرنوشتی که نگاشته شد

حریم گریه پس از ارتکاب آخر تو
بر آستین تن ام نونوار می ماند

ردای قامت صد پاره ی ترنج وفا
همیشه در سبد احتضار می ماند

چه کرده ای که به مرگ صدا گرفتارم
و اعوجاج نت ام بی بخار می ماند

چه کرده ای که در اوج هوار هر دهقان
جنازه ای سر بوق قطار می ماند

اگر چه مشتریان دور ماه من گیرند
زمین جاذبه ات در مدار می ماند

میان مذهب آزار های تکراری
اذان کوچه ی غم یادگار می ماند

سیاوش
۱۹ فروردین ۳