پنجشنبه ۱۵ آذر
رد پا شعری از بهروز دارابی
از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۲ ۰۹:۲۹ شماره ثبت ۱۲۸۲۹۴
بازدید : ۲۳۰ | نظرات : ۱۹
|
آخرین اشعار ناب بهروز دارابی
|
بوسه ای باز لب وسوسه را می سایید
پشت یک پنجره چشمی نگران پای قدمهای مرا می پایید
رنج ها در هم و واهی ، نگرانی به زمین می بارید
تن آبستن بازی زمان بی تردید حسرتی می زایید
قدم از حادثه پر بود چو بر میداشتی می لغزید
گویی ابری نگران چهره ی سرد خدا را بر زمین می پاشید
بوسه ای باز لب وسوسه را می سایید
پشت یک پنجره چشمی نگران پای قدمهای مرا می پایید
بخت چون رود ِ خروشان ، گل خوشبختی ما را می چید
شب هم دلهره ی خسته ز بیداری ما ، غمگین بود می نالید
هوس از دیدن یک مقصد تکراری سرد می ترسید
به شب جان دلم می پیچید جان بی روح مرا می کاوید
بوسه ای باز لب وسوسه را می سایید
پشت یک پنجره چشمی نگران پای قدمهای مرا می پایید
وقت راهی شدن هنگامه ی سردی به راه می پیچید
نوت تنهایی و تنها رفتن ، بغض مردی به گلو می ماسید
پس از آن شب مهتاب با خاطر تو بر دلی می تابید
پشت یک پنجره چشمی نگران جای قدمهای مرا می پایید
بهروز دارابی
|
نقدها و نظرات
|
درود استاد عزیز جناب استکی لطف شماست ممنونم از توجه شما بزرگوار پایدار باشید و سرافراز 🙏🌹🌹🌹🌹🌹🦋 | |
|
درود بر شما استاد عزیز جناب خوشرو ادیب گرامی ممنونم از توجه و عنایت حضرت عالی نگاه شما زیبا و ارزشمنده سربلند و پایدار باشید 🙏🌹🌹🌹🌹🌹🦋 | |
|
درود بر شما استاد عزیز جناب میرزا دوست ادیب گرامی نگاهتون زیباست ممنونم از حسن توجه شما سربلند و پر افتخار بتابید الهی 🙏🌹🌹🌹🌹🌹🦋
| |
|
سلام و درود جناب کاظمی نیک جواد خان همیشه مهربان و دوست داشتنی ممنونم از حمایت و محبتت بهترینی دورت بگردم سلامت و پایدار باشی بهترینها بدرقه راهت 🌹🦋🌹🦋🌹🦋🌹🦋🌹🦋🌹 🦋🌹🦋🌹🦋🌹🦋🌹🦋🌹 ❤🤝 | |
|
سلام و درود استاد عزیز جناب نمیکند ادیب گرامی ممنونم از حسن توجه حضرت عالی نگاهتون زیباست به پیج خودت خوش آمدی برقرار باشید و بر شعر زندگی پر افتخار بخوانید 🙏🌹🌹🌹🌹🌹🦋
عید آمده بود بردارد غصه ها و گله را یا که آرام کند گریه های شب و این فاصله را
عید آمده بود درد را بردارد بزند دل به دریای شب و بیخوابی پر کند قلب سیه را ز شراب بشود مایه ی مستی و پر از شادابی
عید آمده بود باز کند گره ای از گره خودخواهی بنشیند بین این فاصله ها بشود شادی انسان گاهی
بشکند سردی این کور شب حیرانی بس کند توطعه ی کوچ و شب و ویرانی
سیب سرخی ، از سفره ی هفت سین به عید می خندید و چون آیینه حقیقت بین است خوشه ی اشک ز شادابی دنیا می چید
بهروز دارابی | |
|
درود بر شما استاد عزیز مهربانوی جان بانو آهنگران ادیب محترم 🌹 ممنونم از توجه و نگاه پر لطف شما استاد عزیز پیروز و سربلند باشید الهی 🙏🥀 🙏🌹🌹🌹🌹🌹🦋
حتی اگر گوشه چشمی به لبم خنده بکارد غم اندازه ی جانم تحمل ندارد که ندارد
حزن ایام و دگرگونی دنیاست دریغا این شب محال است که جانی به فردا بسپار تقدیم مهرتان | |
|
درود بر شما استاد عزیز جناب زراعتی ادیب گرامی حضورتون افتخاریست ممنونم از خوانش و دقت نظر شما بزرگوار از محضر گرامیتان بهره میبریم حضور و نگاهتون مانا به دل شعر زندگی بنشینید الهی 🙏🌹🌹🌹🌹🌹🦋 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.