جمعه ۷ دی
بیداد شعری از مجتبی یزدی صوفی
از دفتر دیوان صوفی نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۴ اسفند ۱۴۰۲ ۰۰:۲۱ شماره ثبت ۱۲۸۲۱۱
بازدید : ۱۲۷ | نظرات : ۳
|
دفاتر شعر مجتبی یزدی صوفی
آخرین اشعار ناب مجتبی یزدی صوفی
|
در امیدم صنما تا که ز من یاد کنی
نظری بر در این خانهی بر باد کنی
طاقت دوری تو نیست به جان من زار
قدمی نه به رهم تا دل من شاد کنی
ای که شیرین صفتانه پی خسرو شدهای
کی شود زمزمهای از دل فرهاد کنی
در میان تن خود حبس و ملول و خجلم
میشود تا دل من از قفس آزاد کنی؟
شیوه سنگدلان است جفا، زخم ، جنون
در مرام تو نبود این همه بیداد کنی
گفته بودی که پای دل تو پابندم
تو نگفتی که به دل بند ز فولاد کنی
اخر ای رشکِ پری این سفرت بهر چه بود؟
که مرا در پیخود جانب بغداد کنی
اندر این مکتب دل چوب به پایم خورده
فلک آمد که من غمزده استاد کنی
من که بازنده این بازی پر شور و شرم
باختم من به تو تا دست مریزاد کنی
صوفی خاک نشین شرح بده داغ مرا
غزلی از دل این سوخته بنیاد کنی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
مجتبی یزدی (صوفی)
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درودبرشما جناب یزدی عزیز
بسیارزیباودلنشین بود