سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 25 آبان 1403
    14 جمادى الأولى 1446
      Friday 15 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲۵ آبان

        شاه و گدا ندارد عشق

        شعری از

        افسانه احمدی ( پونه )

        از دفتر آرامش درون نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲ ۱۹:۴۱ شماره ثبت ۱۲۸۱۷۳
          بازدید : ۱۸۴   |    نظرات : ۱۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر افسانه احمدی ( پونه )

        درد خود را هر کسی یک جور درمان می کند
        عاشق اما ،حال خود را سخت طوفان می کند

        آه اگر سُر خورده باشد چشم او سمت دلی
        قلب خـود را دائما ، درگیر و حیران می کند

        چون زلیخا می شود بی منطق از یک ماجرا 
        یا که از روی غضب یوسف به زندان می کند

        از تعرض یا حقیقت ، ساده طفره می رود 
        یا خطای فاحشش را پاک کتمان می کند

        تا بدستش آورد او را  ، که درگیرش شده !
        هر چه را دارد بدون مکث ، ویران می کند

        پادشاهی را برای عشق خود ، پس می زند
        گوشه ی  ویرانه را ، تخت سلیمان می کند

        عشق بی حدش چنان سربه هوایش کرده که
        در میـان خلق عـالم ، گریه از جـان می کند

        چشمش از گریه سفید و حال و روزِ خویش را
        دائما آشفته و ،  زار و  پریشـان می کند

        کو به کو دنبـال او ،  آواره می گردد ولی ؛
        در دو چشم کورِ خود معشوقه پنهان می کند

        قدرت این عشق را نـازم ،  که بینا می کند
        چشم یعقوب و زلیخا را که عصیان می کند

        پای عشق آمد وسط شاه و گدا بی معنی است
        هم بلا می آورد  ، هـم غم فـراوان می کند

        افسانه_احمدی_پونه
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۱۴ اسفند ۱۴۰۲ ۱۶:۰۲
        درود بانو
        زیبا و جالب بود خندانک
        ابراهیم آروین
        دوشنبه ۱۴ اسفند ۱۴۰۲ ۰۶:۴۶
        درود بر شما گرامی شاعر ارجمند
        خواندم از زلال طبع لطیف و قلم فاخرتان سروده‌ای زیبا

        مانا باشید و سبز خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        جواد مهدی پور
        دوشنبه ۱۴ اسفند ۱۴۰۲ ۰۹:۰۸
        خندانک خندانک خندانک
        نرگس زند (آرامش)
        دوشنبه ۱۴ اسفند ۱۴۰۲ ۱۳:۰۲
        درود بر شما خندانک خندانک خندانک
        مریم کاسیانی
        دوشنبه ۱۴ اسفند ۱۴۰۲ ۱۴:۰۷
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        مهدی عبدلی حسین آبادی
        دوشنبه ۱۴ اسفند ۱۴۰۲ ۱۴:۱۶
        کو به کو دنبـال او ، آواره می گردد ولی ؛
        در دو چشم کورِ خود معشوقه پنهان می کند
        درود فراوان بر شما خندانک خندانک
        لذت بردم خندانک
        علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
        دوشنبه ۱۴ اسفند ۱۴۰۲ ۱۵:۲۱
        درود بر شما بانو احمدی بزرگوار 🌺🌺🌷 خندانک خندانک خندانک خندانک
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        سه شنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۲ ۰۲:۱۴
        درد خود را هر کسی یک جور درمان می کند
        عاشق اما ،حال خود را سخت طوفان می کند
        درود و آفرین شاعر اصیل🌹
        غزل بسیار منسجم و پرمعنایی‌ست  🌹
        شاعر در مصرع آغاز از درد سخن می‌گوید و تلاش یک انسان عادی برای درمان درد خود، و در مصرع دوم مسئله‌ی تفاوت میان یک انسان عادی و یک انسان عاشق رو در مواجهه با درد مطرح می‌کند و تا انتهای غزل بر همین روال پیش می‌رود و بر این تاکید می‌کند که رفتارهای عاشق که برخاسته از نگرانی‌های عاشقانه است، نه تنها درد او را درمان نمی‌کند و تسکین‌نمی‌دهد، بلکه بر درد عاشق می‌افزاید.
        در انتهای شعر، شاعر به قدرت استثنایی و گسترده‌ی عشق می‌بالد و تحسینش می‌کند. زیرا می‌تواند کنش‌های متفاوت و حتی متضاد داشته باشد: هم کور می‌کند، هم بینا می‌کند!
        و حتی معیارها و تعلقات دنیایی(مثل شاه و گدا بودن، که کنایه از غنی و فقیر یا قوی و ضعیف یا حتی زیبا و زشت بودن است) را زیر سوال می‌برد. گویا عشق، منطق دیگری غیر از منطق عقلی و عادی زندگی روزمره دارد.

        عشق،
        تنها رودخانه‌ایست
        که جاذبه‌ی زمین را زیر سوال می‌برد.
        (چهل قطره_ م. فریاد)

        سپاس برای این غزل ژرف🌹
        تندرست و شاد باشید🌹
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        سه شنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۲ ۱۹:۱۸
        درود برشما شاعر ارجمند

        زیبا وبسیار عالی بود

        خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7