سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 8 ارديبهشت 1403
    19 شوال 1445
      Saturday 27 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        شنبه ۸ ارديبهشت

        قلم

        شعری از

        قدرت الله حاجی پور(قدرتا)

        از دفتر ⛲قصیده⛲ نوع شعر قصیده

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۲ ۱۹:۴۲ شماره ثبت ۱۲۷۲۲۴
          بازدید : ۷۵۸   |    نظرات : ۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر قدرت الله حاجی پور(قدرتا)
        آخرین اشعار ناب قدرت الله حاجی پور(قدرتا)

        صدای ارسالی شاعر:
         
         
        رقص قلم در دامن دفتر رسید

        رخ جلوه گر گشت و دگر طرحی کشید

        در پیچ و تاب لحظه پای سجده گاه

        موی سیه را میکند اینجا سپید

        رقصنده ی اندیشه  ناب واژگان

        از خاک خود بالی گشود و بر پرید

        راوی نگاهش مانده در جولان گاه

        تا آسمان را با قلم یکباره دید

        راسخ بُود چون عزم بی پایان او

        مطلب سوار اوستاد باشد مفید 

        . آغوش خود را میگشاید دفتری

        تا که قلم را میکند با خود شهید

        در پهنه ی گسترده ی دنیای ما

        زیباترین گل واژه را اندیشه چید

        مانا قلم دفتر چه در بطن وجود

        تا هست هستی جاودانه شد امید

        پرگار در این دایره افتاده بود

        چون از نفس افتاده ای آسان برید

        آنجا که نام یک قلم با دفتر است 

         کندر زمانه یکنفس باید دمید

        تا کز عجایب گوهری رخشنده را

        زیبا هنرمندانه نیکو آفرید 

        تا ژرف این گستردگی آفاق را

         ترسیم گر آورده از بالا به زیر 

        ترسیم آن اندیشه تا پایان رای

        نزدیک شد ارزنده تر آمد پدید

        وقتی حروف منتخب پیوسته شد

         در جمع آنان قلب معنا می تپید

        نقش جهان هستی و هر آنچه هست

        منقوش حال از یک جوان گاهی ز پیر

        مطلب اگر در رشد ما شد بارور

        زیبا بود ورنه دگر گیرد اسیر

        وقتی سوار مرکب دون جمله گان

        آهو به ظاهر میشود سلطان شیر

        حول کدامین جبهه میگردی عزیز

        چون مکتب کاتب بود میر و امیر

        رقص قلم با راوی و جولان دهر

        گه با گرسنه بود و گه گاهی به سیر

        گاهی ترا از بند خود آزاد کرد 

        گاهی بگوید جملگی او را بگیر

        آری توان زو همچو علامه شوی

        یک انتخاب ساده میگردد چه دیر

        کز انتخاب ما هدف مثمر بود

        چون آدمی همشکل آن شد ناگزیر  
        ۲
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        پنجشنبه ۵ بهمن ۱۴۰۲ ۱۰:۰۸
        درود
        میلاد یاور مظلومان و یتیمان،مظهر علم و عزت و عدالت و سخاوت و شجاعت، کَننده درب قلعه خیبر، آغازگر اشاعه عدالت و مردانگی و معرف والاترین الگوی شهامت و دیانت حضرت علی بن ابیطالب (ع) بر عاشقانش مبارک باد خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        پنجشنبه ۵ بهمن ۱۴۰۲ ۱۰:۳۴
        .
        درود تان باد
        خندانک خندانک خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        پنجشنبه ۵ بهمن ۱۴۰۲ ۱۱:۵۹
        شاعرا شعرت شیدایی است
        چشمه جوشان زیبایی است
        واژه هایش زیبا و پر معنایی است
        علی ع
        رهبر جهان
        امیر مو منان
        یاربی کسان
        همدم دل شکستگان
        شام گرسنگان
        دشمن ظالمان
        راهبرگمرهان
        مولای عارفان
        نقش پدر در گلستان جهان شکوفایی است
        روزت بخیر شاعر عزیز
        پدره .
        کسی که صبح زودازخواب بیدارمیشه
        میره دنبال کار وشب برمیگرده
        وشبها از درد و خستگی نمی خوابه
        و کسی بهش نمیگه
        شبها بر گاهوارهءمن
        بیدار نشسته وخفتن آموخت
        کسی که دستهایش پینه بسته
        چشاش کور میشه
        کمرش خم شده
        پاهاش تاول میزنه
        ولی کسی بهش نمیگه ..زیر پاهات بهشته
        کسی که کس همه است
        ولی بیکس تر از همه است
        کسی که به همه نون میده
        به همه قدرت میده
        دست همه رامیگیره.
        ولی کسی بهش نمگه.
        دستم بگرفت وپابه پا برد ... تا شیوه ء راه رفتن آموخت
        کسی که غذای خونه روتامین میکنه
        برای مادرشیر می خره تاشیر بچه تامین بشه
        ولی کسی بهش نمیگه
        گویند مرا چه زاده مادر .. بستان بدهن گرفتن آموخت
        کسی که تحصیل ودفتروقلم بچه را تامین می کنه
        ولی کسی بهش نمیگه
        یک حرف و دو حرف بر زبانم ..، الفاظ نهاد و گفتن آموخت
        اون
        .بیکس ترین .غمخوارترین . تنهاترین . بی یا رترین .بی با کترین . . مهربون ترین . با معرفت ترین .بدهکارترین .توه دارترین..سنگ صبورترین اونِ.......
        کسی غیر ازپدره نیست . پدره .پ پ پ دددد رررره ه ه ه ه .. فدات بشوم پدر . قربونت برم پدر .ای تکیه گاه من . یارمن .ای سنگ صبور من.. امید من . ..
        چقدرمن خوشبختم که تو همیشه یارمی ..کنارمی ...پدرمی
        منظورم کم مایه کردن مقام مادران نیست مقام مادر همیشه بالاست ،منظورم توجه بیشتری به مقام پدراست ،وگرنه این قدرت معجزه گردست زن است که بافشردن دست مرد اورابه این همه فداکاری وامیدارد،
        دلنوشته ای بود که از دل بر آمد

        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0