رقص قلم در دامن دفتر رسید
رخ جلوه گر گشت و دگر طرحی کشید
در پیچ و تاب لحظه پای سجده گاه
موی سیه را میکند اینجا سپید
رقصنده ی اندیشه ناب واژگان
از خاک خود بالی گشود و بر پرید
راوی نگاهش مانده در جولان گاه
تا آسمان را با قلم یکباره دید
راسخ بُود چون عزم بی پایان او
مطلب سوار اوستاد باشد مفید
. آغوش خود را میگشاید دفتری
تا که قلم را میکند با خود شهید
در پهنه ی گسترده ی دنیای ما
زیباترین گل واژه را اندیشه چید
مانا قلم دفتر چه در بطن وجود
تا هست هستی جاودانه شد امید
پرگار در این دایره افتاده بود
چون از نفس افتاده ای آسان برید
آنجا که نام یک قلم با دفتر است
کندر زمانه یکنفس باید دمید
تا کز عجایب گوهری رخشنده را
زیبا هنرمندانه نیکو آفرید
تا ژرف این گستردگی آفاق را
ترسیم گر آورده از بالا به زیر
ترسیم آن اندیشه تا پایان رای
نزدیک شد ارزنده تر آمد پدید
وقتی حروف منتخب پیوسته شد
در جمع آنان قلب معنا می تپید
نقش جهان هستی و هر آنچه هست
منقوش حال از یک جوان گاهی ز پیر
مطلب اگر در رشد ما شد بارور
زیبا بود ورنه دگر گیرد اسیر
وقتی سوار مرکب دون جمله گان
آهو به ظاهر میشود سلطان شیر
حول کدامین جبهه میگردی عزیز
چون مکتب کاتب بود میر و امیر
رقص قلم با راوی و جولان دهر
گه با گرسنه بود و گه گاهی به سیر
گاهی ترا از بند خود آزاد کرد
گاهی بگوید جملگی او را بگیر
آری توان زو همچو علامه شوی
یک انتخاب ساده میگردد چه دیر
کز انتخاب ما هدف مثمر بود
چون آدمی همشکل آن شد ناگزیر
میلاد یاور مظلومان و یتیمان،مظهر علم و عزت و عدالت و سخاوت و شجاعت، کَننده درب قلعه خیبر، آغازگر اشاعه عدالت و مردانگی و معرف والاترین الگوی شهامت و دیانت حضرت علی بن ابیطالب (ع) بر عاشقانش مبارک باد