من ازکدوم قبیله ام ؟
من از کدوم قبیله ام ؟
که بودن ام ، یه عادت شد
نبودن ام ، سعادت شد
دنیام پُراز شهادت شد
اما حتی نگاهِ به شهادت هم ،
برای من یه عادت شد
حتی تلقین کردند به من ،
همان دیدنِ محض هم ،
بی آنکه من کاری کنم ،
برام مثلِ عبادته
اما ، چه عبادتی ؟
مگربا دیدنِ شهادتِ شهید ،
اوجی به ما هم میرسد ؟
بعضی ها گفتند میرسد !
از وقتی بازکردیم زبان ،
حرف زدنی چون لقلقه ،
برای مان یه عادت شد
اینقدر توو این دنیا دوید ،
این روح که ،
طفلکی اوهم پا درد شد
دویدم و دویدم
تا اینکه ترا دیدم
روحِ من کلی عاشق بر، روحِ خوبِ افتاده ت شد
این تواضعِ خوب را ، تو ازکجا آورده ای ؟
روحم که مدتهاست واویلا شده ،
بس واله ی ، جهادت شد
وقتی با چادرنمازت ،
برسجاده ی یاس سجده میکردی ،
فرشته ها به تُوی چون فرشته ،
غبطه میخوردند
با تو بود دنیام پُرازعبادت شد
روحم حسابی واله شد به اراده ات
اینکه دراین بلبشو بازار هم مسیر شدیم ،
چون روحم نسبت به تو،
پُر ارادت شد
زندگیم مالامالِ از سعادت شد
حالا هم حتی به جهنم هم روم ،
سعادت را حس میکنم
چونکه رضای یار بود ، نیّت پاک و خوبِ من
اما گُلِ صبحگاهی ام !
چه خوب شد این روحِ خموش و پَرپَرم ،
پُر ز ژاله ت شد
گرچه بواسطه ی انبوه خطا ،
روحم پُراز خجالت شد
اما خدا ،
ازجلو چشمِ قشنگِ ذهنِ من ،
هیچوقت دگرمحو نشد
زندگی ام ،
یکریزِ از اطاعت شد
چه خوب شد روحم واله ت شد
دیگر حتی اگر احیاناً به " شما " ،
بگویم " تو "
به خودم میگویم به آن والا چقدر اهانت شد
بهمن بیدقی 1402/10/14
بمانید به مهر و بسرایید