دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر اسماعیل جلیلی نجوا
آخرین اشعار ناب اسماعیل جلیلی نجوا
|
نسیمی از کوچه گذشت
خیالی در سر،
پلک پنجره تشنهی باران بود
دلم لرزید،
عطر خوشی در کوچه
زمزمهی صدایی در سرم پیچید
کاش مرا از تو نشانی بود!
گواه من امشب
و شاید پناه من
شعری
غزلی
سپید یا ترانهای بود
_لبریز سرودن_
واژهای در دهانم خشکید
کاش مرا از تو نشانی بود!
یک شب همراه من اگر بودی
گفتگوی ما تا به فلق بود
سنگینی سکوت قامتم را خمید،
باید که بشویم این غبار را
تردید من از چیست؟
کاش مرا از تو نشانی بود!
گذرت از خواب من اگر بود؛
قدم آهسته!
این سَر از صد سالِ بیدار بود
خیال باطل!
خواب تو نیز خواب بود
کاش مرا از تو نشانی بود!
میجویمت از هر نسیم سحری
رد پای تو
در آفاق بود
عطر پیراهنت
گویی در حوالی من.
کاش مرا از تو نشانی بود!
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.