دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر اسماعیل جلیلی نجوا
آخرین اشعار ناب اسماعیل جلیلی نجوا
|
اندیشیدن به تو را دوست دارم
و
سنگفرشهای الَندشت را
که ردپای تو
با باران پاییز نیز
از خاطرش شسته نمیشود،
رخنه کردهای در جانم
از فرسنگهای دور
هزارههای فراموش.
پنهانت میکنم
لابهلای شعرهایم،
از گوشهی چشمانم نشت میکنی.
دست از گمان بردار
بیخبر به خواب من بیا
به این شب بی روزن،
در نگاهت
چه خورشیدها در حصر داری؟!
پا از گلیم رویاها درازتر کن
نزدیکتر بیا
ترسهایم را از من بگیر
من از ارتفاع میترسم
و از جغرافیا
راستی چرا جغرافیا بر ما چنین سخت آمد؟!
در نبرد با فاصله
کلمه عصای دستم بود
کلمه
کلمه
کلمه
با کدام کلمه دستانم به بغل کردنت میرسند؟
و به نوازشت،
بوسهها را الصاق کدام کلمه کنم؟
من کلمات را
من اندیشیدن را
من تو را دوست دارم
|
نقدها و نظرات
|
ممنون از نگاهتون و لطفی که دارید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سپیدارهاتونو دوست دارم..
درود بر شما