خیلی نزدیکم اصلا دلم می خواهد کمی دورتر شوم
گاهی به رنگ ها حساس می شوم
اصلا دلم می خواهد کمی آشفته تر از دیروز
برگ برگ تمام گلها را ویران کنم
مراشبیه آراسته در چشمت مبین
هرگز نمی خواهم شبیه غنچه گلها
کمی آب را به پایم بریزی
غنچه هرگز به احساس من نزدیک نخواهد شد
غنچه چیزی شبیه هق هق را نمی داند
بر نمی گردم تایکبار دیگر
شبیه چکش بر فرق سرم بکوبی
تاتشنگی ملاک حیات من نباشد
دور تا دور ،دورم
هرگز دستپاچه این دوری مشو
گاهی پیش دست تر از تو
کسی گلها را زیر پا له می کرد
غنچه آشفتگی را دورتر از نزدیک من
احساس را حساس تر می کند
اصلا دلم می خواهد دلم غرق در نشکفتن شوم
اصلا دلم می خواهد راهم باغنچه یکی نشود
فهمیدی اصلا نمی خواهم به هیچ صورتی
ظاهرا رشد کنم
تصمیمی خواهم گرفت که اولین رشد نیافته
در شکل صورت یک غنچه باشم
رشد به رشد زودتر از رشد به متضاد رشد
گاهی رشته رشد را از سر می گیرم
گاهی می خواهم کمال نیافته در چشم تو رشد کنم
گاهی حساس تر از یک رشد
آفتاب قدر رنگها را نمی دانست
مگو شبیه دریا می خواهی شکافتن را به من نشان دهی
مگو آفتاب دوباره از لوچ چشم چپ یک غنچه
سر ناراستی بامن دارد
مگونسبت دریارا با لوچ چشم چپ
غنچه یک کنم
مگو خارج از این رشد
گاهی دورافتاده تر از یک طرد شده نزدیکم
مگو نزدیکم
بسیار زیبا و دلنشین بود
پر احساس