احساس ِ سرد و سر سري ات را نخواست ام
در خاطرم شناوري ات را نخواست ام
با سايه ي عزيز ِ خودم حرف مي زنم
من يوسف ام ، برادري ات را نخواست ام
پس هي نيا كه در شب ِ من درد دل كني
لازم نكرده ، دل بري ات را نخواست ام
دل خوش به سر نوشت ِ خداداده ي خودم
بخت ِ بلند اختري ات را نخواست ام
من زير بار منت ِ يك زن نمي روم
خانم بگير ! روسري ات را ، نخواست ام
نبي احمدي