بنام یکتای بی همتا
خلقت آ دم استعمار غرب
فکر و ذکرم همه این است که ای بار خدا از چه رو آ دمیان گشته اند از خویش جدا
در پی کشتن همدیگرن از صبح و مسا از کجا آ مده است میرود آ خر به کجا
عقل چون خلق نمودی تو به آ دم دادی برسرش تاج کرامت زکرم بنهادی
هر کجا بود در علم براو بگشا دی عاقبت گشت ترا دشمن دیرینه چرا
روح خود دادی و مسجود ملایک کردی زن به او دادی و پابند علایق کردی
همه اشیاء جهان وقف خلایق کردی از چه رو میکند این گونه به هم نوع جفا
روز اول که بشد زنده مکانش دادی راه و بیراهه کرم کرده نشانش دادی
از سر مهر به ایشان در دانش داد ی من ندانم زچرا روز خودش کرد سیاه
با وجودی که ره راست نشانش دادی جنت وخلد برین جا ومکانش دادی
آ نچه میخواست کرم کرده همانش دادی حیرت اینجاست چرا روزهمه کردتباه
گفت او دشمن دیرینه تو شیطان است عامل عجب وحسادت به شماانسان است
می کند وسوسه ایشان زنظر پنهان است طینت دیو همین است که باشد به خفا
ای پدر ایکه پیامبر زخدا میبودی یکه تاز صف میدان بلا می بودی
ازچه این گونه بدنبال هوا میبودی ترک اولی زچه روکردی تو از بهرغذا
ایکه بودی به جنان راحت آ سوده چنان شب وروزت سپری شد بلب آ ب روان
یکطرف شیرغذا وعسل حور کنار از چه باید ببری دل زچنین لطف خدا
هرچه گفتت نخور از مهر چرا خوردی تو آبروی همگان پیش خدا بردی تو
درجنان مرگ نبود آمدی ومردی تو واقعا ارزش گندم بود اینگونه بها
که توازکف بدهی جنت وفردوس علا بهر یک دانه گندم شوی این گونه فنا
من ندانم که چگویم بتو ازاین سودا حرف من این بودای وای بما روز جزا
حال که آ مده ایم چاره دیگر نبود درتلاطم بود این کشتی و لنگر نبود
چاره جز رفتن در عرصه محشر نبود ای خوشا حال کسی که برود راه خدا
انبیاء آمدن وجمله هدف واحد بود یک یک از سوی خداوند به ما قاصد بود
هرچه کردیم به خوب وبد ماشاهد بود وای از آن روز رویم دست تهی از دنیا
اندراین عصر که عمر همگان کوتا ه است در تکاپو زچه آدم پی مال وجاه است
گر سلیمان بشود مرگ چنان همراه است میرود عاقبت از دار فناسوی بقاء
حیرت اینجاست که این آدم خاکی زچه رو آ نقدر بسته دل از عالم فانی که نگو
روز شب می دود اندر پی شیطان هرسو باوجودی که بفردا نبود یاورما
این خبر گفته خداوند بما در قرآ ن روز محشر که شود دشمن ماها شیطان
در جهنم زده کرسی ونماید جولان کند انکار هرآن وسوسه کرده است به ما
از توپرسند چراه هست گناه تو زیاد تو بگویی که مرا دیو لعین بود نماد
این کلاه اوزحسادت به سر ما بنهاد حال افتاده ام این گونه در اینجای زپا
او بگوید که ملامت نکنیدم اینجا این تو بودی که دویدی پی من در همه جا
من به دعوت بتو گفتم تو اجابت کردی ورنه اجبار نبودی به اجابت آ قا
آن زمان است که تو اشرف مخلوق شوی به جهنم زپی دشمن دیرینه دوی
حال تا زنده ای اینجا بنما فکر بشر ورنه سازید جهنم تو وشیطان ماوا
والسلام وعلیکم ورحمتالله وبرکاته
سید ابراهیم حسین نژاد اربعین امام حسین علیه السلام سال 1389 قیرو کارزین فارس