سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        تصورکن

        شعری از

        عبدالرضا نیسی(سکوت سرد)

        از دفتر باخته به دل نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۲ ۱۸:۴۷ شماره ثبت ۱۲۳۷۶
          بازدید : ۵۹۹   |    نظرات : ۳۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر عبدالرضا نیسی(سکوت سرد)

        تصورکن یک قفس و دو قناری
        یکی من تنها ،یکی توی خیری
        من درقفس باتودارم دنیائی
        توبرام همون همنفس رویائی
        درسته نیست مرابال پرواز
        ولی هرروزباتو میکردم عشق آواز
        همیشه من باتوسر میکردم روزا
        تاریکی چشمام درشب داردبرایم عزا
        باتوبودن ازخاطرم برده عشق آسمان
        زمین وآسمانم شده قفسی در آپارتمان
        اما چه ویران شد دنیای من با بی احتیاطی
        قفس بشکستُ، شد دوست در عالمم قحطی
        من که برات بخشیدم همه عمر ،آزادی
        تو خود نبودی ،درروبریم آینه بودی
        عمری دلبسته خیالات دروغی بودم
        بال و پروازُ دادم به خیال توی همدم
        حالا دیگه نیست براحبسم قفس در اختیار
        حبس نیست مهم،پرواز رفته از یادم این میدهدم آزار
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        شرابی پر است از صواب سرودی گوارا و ناب ااا مرامت همه حُسن خُلق و پاداش تو صد ثواب
        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3