سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 2 خرداد 1403
    15 ذو القعدة 1445
      Wednesday 22 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        چهارشنبه ۲ خرداد

        مدفن راز

        شعری از

        محمد

        از دفتر تبسم مرد باران نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۲ ۱۲:۴۴ شماره ثبت ۱۲۳۶۱
          بازدید : ۵۹۴   |    نظرات : ۲۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        مدفن راز
        روزها میگذرند ازپی هم

        همچنان عقربه ها،ثانیه ها
         فرصت ها

        ای سیه جامه ی شب کرده به تن

        توکه آزاد پی خواب وخوراک صبحی

        ای که سرتاسر این باغچه گل رویاندی

        ای تو ای جامه به خود پیچیده

        توکه در بستر آرامش گهواره ی شب لالایی

        ز چه بازار شب از رونق خود اندازی؟

        شب عزیزست "غنیمت شمریدش صحبت!"

        عبرت از پرده ی شب 

        صحنه گردان فراموشی باش،
        اینهمه تهمت و این شایعه ها را بس کن!

        نه مگر دار مکافات ؛سحر نزدیکست!؟

        نه مگر ازپی این شام سیه ،روزی هست؟

        به چه جرات تو به مخلوق خدا مشکوکی؟

        آن چه مکتب بتو آموخت که عِرضش ببری؟

        به گمانت نرسید اینکه تو هم ...

        فوق ذی علم،علیمن و خبیر

        بزند سگ به زبان زخم تنش را مرهم!

        کمتر از سگ بود آن کس که زند زخم زبان!

        /برگرفته ازشعر مصلح الدین سعدی/*

        عیب پوشان ، که در این فاصله ی زایش ومرگ

        به یقین هست کسی بالمرصاد/درکمین: ان ربک بالمرصاد*/

        چاره ای باید یافت
        حیله ای باید کرد

        شب ز اسرارهمه آگاهست

        و من و ما به خیالیم که هیچ آگه نیست!

        شب؛همان خوب ترین مدفن راز!

        شب؛همان ناب ترین نغمه به ساز!

        شب؛که خلوتگه هر اهل دلیست؛

        شب؛ز اسرار همه آگاهست
        "دل شب محرم سر الله است!"

        تیره روزیم من وما که به شب تهمت ظلمت دادیم!

        شب، بمن درس بزرگی دادست،

        تیره میدانیمش ،

        لیکن او جامه به ما پوشانده،

        جامه از جنس سکوت،
        تار وپودش همه از عشق به نیک اندیشی،

        بر سر عیب من وما چه بسا زیبایی،

        ساتر العیب خدایا ! توچه زیبا به شبت می نازی،

        سحرم دولت عشق تو به بالین آمد"

        انتهای شب ستار ،سحر در راهست

        آخر ظلمت شب، نور خدا می تابد

        همه اسرار نهان میداند

        لب نشد باز کند از هم و رسواسازد

        مردباران برخوان،

        آیه ای نازل شد

        تاکه پوشاندن اسرار ز شب آموزیم

        <شب؛ خدا را دارد

        شب بخیر ای ظلمت! >

        ________

        92/02/28
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0