دوشنبه ۱۱ فروردين
سپیدار و مرد نجار شعری از محمد
از دفتر غزل باران نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۶ شهريور ۱۳۹۳ ۰۹:۱۷ شماره ثبت ۲۹۴۴۲
بازدید : ۵۷۱ | نظرات : ۳۸
|
|
شب توفان وحشت زای نیزار
شکسته ازکمر قلب سپیدار
نکش محکم توجای تازیانه
کمان اره ات را مرد نجار
سپیداران زیادند ایستاده
ازاین درخودشکسته دست بردار
همیشه اولین ها سهم اوشد
ولی این دار بگذار آخرین بار
برای خودکسی بوده نبین این
به دردمزمن لاشی گرفتار
تکیده بارو برگ افتاده خسته
دوپاره استخوانی خشک نم دار
بکام زندگی ارزش ندارد
برنجانی زمین افتاده ای زار
برای خاطر یار و خور و خواب
قدم در سرزمین کفر نگذار
مطیع سفره داران تا کی آخر
کمی هم حرمت نان رانگهدار
93/6/3
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.