سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        طنزی تلخ بر شعر:\

        شعری از

        امیرشهبازی(گمنام)

        از دفتر دل نامه نوع شعر دوبیتی

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۲ ۰۰:۲۷ شماره ثبت ۱۲۲۱۵
          بازدید : ۸۵۷   |    نظرات : ۵۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر امیرشهبازی(گمنام)


        طنزی تلخ بر شعر:"چگونه میتوان شعر طرب گفت؟"
         
        زدم یک آن به طبل بی خیالی
        ولی آمد به یادم  جیبِ  خالی
         
        شپشها یک به یک درجیب بنده
        همه رقصان چوخوردند حب خنده
         
        گریزان  بودم از بقال و قصاب
        برفتم نزدِ  یک  استادِ  نصاب
         
        که کوبد عکس منرا روی دیوار
        شوم  کاندیدِ جایی مثلِ  لیوار*
         
        چنان پولدار شوم مثل اُناسیس*
        همیشه میل کنم پیزا وُ سوسیس
         
        خریداری کنم من باغ و ویلا
        زنم هرهفته این تن رابه دریا
         
        بسازم برج وبارویی زِفولاد
        که مانندش نباشد برج میلاد
         
        همه اهل محلی ها ی روستام
        شوند دولا جلویم حتی اوستام*
         
        خلاصه توی این رویا شدم غرق
        که"هیچّی"پس ندارد پیش من فرق!
         
        یِهو! جیغی کشید زن جانِ بنده
        که ازیادم برفت ،فرمان و دنده
         
        زدم ماشین قسطی را به یک بنز
        بدیدم صاحبش دارد به چِش*لنز
         
        نمودم پیش او من گریه زاری
        بگفت براین لگن،تا کی سواری؟
         
        زدی بنز مرا، داغان  نمودی!!
        وحال،خودرا به من نالان نمودی
         
        بداد کارتی به دستم گفت که فردا
        بیا دفتر که کارَت  لَنگه  داد!!
         
        چودیدم کارت او،خیس کرده شلوار
        بدیدم حوزه اش، بوده  زِ لیوار!
         
        بدادم بهرِ بنزش، آنچه  داشتم
        به سرمویی نمانده زانچه کاشتم
         
        زِ دستم همسرم  گشته چه خسته
        که من خود را نمودم بازنشسته
         
        شدم بازی  نشسته*،بی پرو بال 
        که بازنده شده در این همه سال
         
        کنون چون بنگری ایام بشد مفت
        "چگونه میتوان شعر طرب گفت؟"
         
        "گمنام" 20/10/91
        *لیوار-روستایی قدیمی در مرند-با احترام به مردم شریف این منطقه .
        *اُناسیس-ثروتمند ترین مرد جهان در سالهایی دور.
        *اوستا-مقصود همان استاد نصاب است.
        *چِش-چِشم ،که صرفآ بدلیل رعایت وزن بکار رفته است.
        *بازی نشسته-مقصود شهبازی(یک شهباز،شاهین) که دیگر رمقی ندارد!
         
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4