تشنگانِ دیدار
ما تشنه ی دیدارِ تقربِ حبیب ایم
جز راه شریف او، دائم در لهیب ایم
قلبهایمان زخم و زیلی گشته است از ظلم
ما منتظرِ جراحیِ نابِ آن طبیب ایم
اگر بیداریم و گر خواب ،
ز بهرِ حرمت ماست
ما از یارانِ همیشگیِ اصحاب رَقیم ایم
خدا کند بجزعاقبتی خوش همچو آنان ، نبینیم
اگربهشت سزای مان شود ، زلطف یارست
نه اینکه ما بگوئیم زجنسِ بهترین خاکهای زمینیم
هنرها همه از توست یارِ زیبا
ما بسیار ، عاشقِ آثارت همچون : یاسمین ایم
ما بسیار، عاشقِ علم توئیم دانای مطلق
مست ، از معجزه ای همچون شمیم ایم
چقدر دوستت داریم اِی یارصمیمی
اگر یاد تو رهش را گم نماید ،
بمیانِ اینهمه شیارهای مغزی که ،
ترا از اعماقِ جانش میستاید ،
دگرشادی هایمان گم میشود و ، تا ابدالدهر غمین ایم
بهر اینست که اگر ابلیس ها ،
راه مان را سد نمایند ،
برای دیدن یکریزِ دلبریهات ، دائم در کمین ایم
بهراینست که اگر شمع آجین کنند ،
ایمانمان را و، همه انداممان را ،
همچون آن عاشق حق ، عین القضات همدانی
درمقابل چشمهای آنهمه قضات که ،
شدتِ بی ریشه گیِ افکارشان را ، فقط تویی که می دانی ،
صبرخواهیم کرد برشکنجه هاشان
چونکه ما ز بهرِ تو اِی یارِ خوب ، هیچوقت ،
هیچ مضایقه ای که نداریم نداریم ،
ما همین ایم
اگر درلشکر خوبت ، در یسار نباشیم ،
بی شک در سمتِ یمین ایم
بهمن بیدقی 1402/4/8
شورانگیز و زیبا بود