پلنگ برفی
مرا طبع مداح نانی نبود
زبانم به فرمان خانی نبود
و لاکن سرودم به عشق و طرب
نثارش درودم به مهر و ادب
کوهستان ببالد به مردان گُرد
ثنا ها به مردی که راهی سپرد
در ایمان به یزدان پناهید و رفت
چو مستان به بُستان خرامید و رفت
چمن زیر پایش به تحسین نشست
به کویش برودت به تمکین نشست
بسی قله ها را که جنگی گرفت
نشان از پلنگان برفی گرفت
بیاموخته سختی و صبر از جبل
بیافراشته پرچم به رأس از قلل
مزیّن دو بالش به عشق و صفا
عقابی ندارد به گردش جلا
حلاوت بیاورده بر بوم و بر
به ترشیزِ پر شهدِ شیر و شکر
دلیری بیاموخته از پردلان
چه سانی کنم مدح زحمت کشان
بر این نام نیکو کنند افتخار
سراسر جوانانِ والا تبار
***
به نرمی بگویم به کرسی نشین
چنانی که باشد به آیین و دین
نظر کن به راهی چنین پُر ثمر
به میدان رزمی، به دور از خطر
نه افیون و سستی در آن کارکر
نه در خیلِ بد کار و سودای سر
حمایت نشاید چرا زین مقام؟
مگر خفته وجدان مرد گرام؟
جوانی به پیری بشد آرزو
که روزی بیارد چنین آبرو
ولی دردِ اسباب و کالایِ دور
گرفت آرزو از جوانی به زور
هم اکنون به پایان برم ماجرا
که اندیشه سازد حقیقت گرا
پ.ن:
نشان پلنگ برفی، یک نشان افتخار در کوهنوردی می باشد
اگر کوهنوردی تمام قله های بالای هفت هزار شوروی سابق را فتح کند، مقام پلنگ برفی را کسب و نشان آن را نیز دریافت می کند.
تُرشیز : کاشمر قدیم و حومه آن را گویند
محمد گلی ایوری
مثنوی زیباییست👏👏🌺🌺
۲ نکته کوچک هم عرض کنم 🙏
پردلان و زحمت کشان هر دو ان جمع هستند
در این بیت هم برای اینکه وزن بهتر شود
بیاموخته سختی و صبر از جبل
بیافراشته پرچم به رأس از قلل
مثلا
بیاموُخته سختی و صبر از جبل
زده پرچمی را به رأس ِ قلل
یا چیزی شبیه این